معماری اسلامی شامل سبکهای معماری ساختمانهای مرتبط با اسلام است، که شامل همه سبکهای مذهبی و غیرمذهبی معماری از زمان صدر اسلام تا به امروز میشود. معماری اسلامی اولیه تحت تأثیر معماری رومی، بیزانسی، ایرانی، بینالنهرینی و تمام سرزمینهای دیگری بود که مسلمانان در قرن هفتم و هشتم فتح کردند. یعنی اسلام به هر سرزمینی که دست یافت از هنر معماری آن مرز و بوم به شیوه تکامل یافته جدیدی در معماری رسید که ویژگیهای فرهنگی و هنری آن قوم در آن لحاظ میشد و هم تأثیر بینش و روح اسلامی، نوعی «وحدت» را در این آثار به بیننده نشان میداد.
بهمناسبت سوم اردیبهشتماه، روز معماری، خبرنگار ایکنای خراسانرضوی با محسن اکبرزاده، دکتری معماری اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه، گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانیم:
اسلام بهعنوان دینی جامع که در ابعاد مختلف زندگی انسان، از مسائل اقتصادی و سیاسی تا فرهنگی و علمی، نقشآفرینی میکند، بیتردید نسبت به فضای کالبدی زیست انسانها و تأثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی نیز موضع دارد. نمیتوان از دینی که قصد هدایت فرد و جامعه را دارد انتظار داشت که نسبت به ظرف زندگی انسان، یعنی فضاهای معماری و شهری بیتفاوت باشد. بیتوجهی به این بُعد، شکافی جدی در دستگاه نظری اسلام ایجاد میکند.
در منابع اسلامی، بهویژه آیات قرآن و روایات اهلبیت، سخنان صریح و مستقیمی درباره ویژگیهای شهر، نحوه ساختوساز، شکل خانهها، معماری مساجد، بازارها، کوچهها، مزارع، پلها و سایر عناصر زندگی شهری دیده میشود. پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) که تجربه حکومتداری داشتند، نسبت به معماری و فضاهای شهری دیدگاههای روشنی ارائه دادهاند. آنان نسبت به برخی پدیدههای معماری موضع مخالفت گرفته و در مقابل، برخی ساختارها و الگوها را پایهگذاری کردهاند.
اسلام، بهواسطه آموزههای ارزشی خود، درباره مسائل معاصر نیز حرفهایی برای گفتن دارد. از جمله درباره حقوق همسایگی، حفظ محیط زیست، صرفهجویی در مصرف انرژی و... که همگی در ارتباط با معماری و شهرسازی معنا پیدا میکنند. در نگاه اسلامی، حتی اگر موضوعی «مباح» باشد، باز هم میتوان برای آن جایگاه «مستحب» یا «مکروه» قائل شد و در برخی موارد، حلال و حرام نیز در معماری مطرح میشود. بنابراین، اسلام نسبت به معماری، نهتنها دیدگاه دارد بلکه این دیدگاه گسترده، متنوع و ناظر به ارزشهای بنیادین است.
نکته مهم این است که نمیتوان صرفاً به دلیل وقوع یک پدیده معماری در سرزمینهای اسلامی، آن را «اسلامی» دانست. همه حکومتهایی که پس از ظهور اسلام بر جوامع مسلمان حکومت کردند، لزوماً اسلامی نبودهاند. از اینرو، نمیتوان تمام سنتهای معماری موجود در سرزمینهایی چون ایران، ترکیه، عربستان، هند، شمال آفریقا و... را بهطور قطعی «معماری اسلامی» نامید. این کشورها و مناطق، هرکدام سبکها و سنتهای خاص خود را دارند که گاه با یکدیگر تفاوتها یا حتی تضادهایی دارند.
برای نمونه، در مساجد ایرانی کفپوشها بسیار ساده هستند، اما دیوارها از ارتفاع حدود دو متر به بالا، با نقوش کاشیکاری و تزئینات پیچیده پوشیده میشوند، تا جایی که این تزئینات در گنبدها به اوج خود میرسند. در مقابل، مساجد مراکشی دارای کفپوشهای کاشیکاری شده با جزئیات فراوان هستند، اما دیوارها و سقفها کاملاً ساده و سفید باقی میمانند. آیا میتوان یکی را اسلامی و دیگری را غیراسلامی دانست؟ هر دو سبک، درون دنیای اسلام شکل گرفتهاند و بیانگر هنر و فرهنگ همان سرزمینها هستند. بنابراین باید میان «معماری سرزمینهای اسلامی» و «معماری اسلامی» تفاوت قائل شد. اولی، بازتاب تجربههای تاریخی و فرهنگی ملل مختلف مسلمان است؛ اما دومی باید بر پایه اصول و ارزشهای دینی استوار باشد.
با از دست رفتن قدرت سیاسی از اهلبیت(ع)، آموزههای اسلامی در حوزه معماری نیز دچار افول شد. الگویی مانند مسجد ساده پیامبر(ص) کنار گذاشته شد و بهجای آن، معماریهایی مانند مسجد اموی در دمشق، بهعنوان الگوی غالب شناخته شدند. همچنین، الگوی شهر اسلامی که در آن امکانات شهری به شکل مساوی در اختیار عموم مردم قرار میگرفت، جای خود را به شهرهای سلسله مراتبی داد که در آنها قصرها و ارگهای حاکمان در مرکز قرار گرفت و طبقات ضعیفتر به حاشیه رانده شدند. این در حالی است که شهر نبوی چنین ساختاری نداشت. در نتیجه، بسیاری از خواستههای اسلام درباره معماری و شهرسازی، در تاریخ تحقق نیافتند. مأموریت ما در دوره معاصر این است که از سنتهای سرزمینی خود الهام بگیریم، اما در تصمیمگیریهای معماری و شهرسازی، به اصولی که اسلام برای ساخت فضای زیست انسانی وضع کرده نیز وفادار بمانیم.
به بیان دیگر، اگر در گذشته بین سنتهای معماری بومی و اصول اسلامی اشتراکاتی وجود داشته، در آینده باید این اشتراکات را تقویت کنیم و در صورت وجود تفاوتها، بکوشیم آنها را به حداقل برسانیم. برای نمونه، در مساجد ایرانی، کفپوشها معمولاً بسیار سادهاند، اما از ارتفاع حدود دو متری به بالا، دیوارها با تزئینات کاشیکاری رنگارنگ و پیچیده مزین میشوند و این تزئینات در گنبدها به اوج خود میرسد. در مقابل، در مساجد مراکش، کفها با کاشیهای معرق ظریف و پرجزئیات پوشانده شدهاند، اما دیوارها و سقفها اغلب سفید و سادهاند.
حال سؤال این است که آیا میتوان گفت مسجدی در مراکش با آن میزان از ظرافت و هنر فاقد معماری اسلامی است، یا بالعکس؟ واقعیت این است که هر دو شیوه، با وجود تفاوتهای بنیادین، در چارچوب هنر سرزمینهای اسلامی جای میگیرند. این تفاوتها نشان میدهد که باید میان «معماری سرزمینهای اسلامی» و «معماری اسلامی» تمایز قائل شد. معماری سرزمینهای اسلامی حاصل تجربههای تاریخی، فرهنگی و اقلیمی متفاوتی است که در دورههای مختلف، از سنتی تا مدرن، شکل گرفتهاند. اما معماری اسلامی باید بر مبنای آموزههای دینی، اهداف اخلاقی، عدالت اجتماعی و ارزشهای توحیدی استوار باشد.
پس از دوره حکومت اهلبیت، بهویژه از زمانی که قدرت سیاسی از دست آنان خارج شد، بهتدریج آموزههای اسلامی در معماری نیز دچار افول شد. برای نمونه مسجد ساده و بیآلایش پیامبر(ص) در مدینه، که الگویی برای سادگی، مردمیبودن و بیپیرایگی فضاهای عبادی بود، کنار گذاشته شد و بهجای آن، الگوی مجلل و اشرافی مسجد اموی در دمشق که بهدستور معاویه ساخته شد، مورد تقلید قرار گرفت. در شهر نبوی، فضاهای عمومی همچون بازار و مسجد در مرکز شهر قرار داشت و همه مردم به آن دسترسی برابر داشتند. اما در الگوهای بعدی، ساختار شهرها سلسله مراتبی شد؛ کاخها و ارگها در مرکز شهر جای گرفتند، محلههای اعیاننشین پیرامون آن شکل گرفت و اقشار ضعیف به حاشیه رانده شدند.
در طول تاریخ، بسیاری از آنچه اسلام برای مساجد، بازارها و فضاهای عمومی مطلوب میدانست، تحقق پیدا نکرد. امروز، در دوره معاصر، رسالت ما این است که با بازگشت به آموزههای اصیل اسلامی، هم از ظرفیت سنتهای سرزمینی بهره ببریم و هم اصول اسلامی را در تصمیمات معماری و شهرسازیمان لحاظ کنیم. اگر در گذشته، میان سنتهای سرزمینی و مبانی اسلامی، اشتراکاتی وجود داشته، امروز باید این نقاط اشتراک را تقویت کنیم و اگر تفاوتهایی وجود دارد، باید آنها را به حداقل برسانیم. آینده معماری اسلامی، در گرو ایجاد پیوندی آگاهانه و خلاق میان هویت تاریخی و مبانی دینی ماست.
انتهای پیام