
در فرهنگ عمومی ما،
زندگی مشترک اغلب با نوعی همذوبی عجین است. رابطه همسری اغلب با تصوری از یکیشدن، یکیشدنِ زن و مرد، یکیشدن در تصمیم، سلیقه، هدف و احساس زوجین معنا پیدا میکند. ما دو نفر را که به هم شبیهتر شدهاند، موفقتر میدانیم و زوجهایی که تفاوت دارند، مسیر فردیشان را حفظ میکنند یا حتی جهانبینی متفاوتی دارند، معمولاً در مظان قضاوتاند. اما آیا حفظ هویت و استقلال فردی در زندگی مشترک، به معنای گسست رابطه است؟ آیا «رشد» در رابطه، همیشه بهمعنای رشد یکی از طرفین و عقبنشینی دیگری است؟ یا میتوان به رابطه همسران، همچون بستری برای رشد متقابل دو انسان مستقل نگریست. در شرایطی که برخی از جوانان درباره ازدواج دچار تردید شدهاند و برخی آن را مانعی برای رشد میدانند، بازنگری در معنای رابطه زوجیت و کارکردهای آن، ضروری است. در خصوص این مطالب خبرگزاری ایکنای خراسانرضوی با
هدا مصطفایی، پژوهشگر مطالعات زنان و خانواده به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانیم؛
مصطفایی درخصوص رشد در روابط زوجیت، اظهار کرد: اغلب با دیدگاههای کلیشهای در مورد الگوپردازی دینی برای خانواده از زندگی ائمه معصومین(ع) مواجه میشویم که ممکن است از نظر برخی با مصادیق زندگی امروزی همخوانی نداشته باشد. این سؤال مطرح میشود که این مفهوم رشد، چگونه در متون دینی مورد توجه قرار گرفته است؟ در گذشته ازدواج غالباً بهصورت سنتی انجام و بهعنوان یک هنجار طبیعی، بخش اجتنابناپذیری از زندگی تلقی میشد و این فرآیند مشابه نیازهای زیستی نظیر خوردن و آشامیدن، با احساس مسئولیت نسبت به
تشکیل خانواده و سایر مسائل مرتبط همراه بود و ازدواج یک امر عادی و متداول در نظر گرفته میشد.
این پژوهشگر حوزه خانواده بیان کرد: با این حال امروزه و بهویژه برای نسل جدید، مفهوم معنای زندگی و رشد شخصی در قالب تصمیمات زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. این نسل در پی یافتن پاسخ به این سؤال هستند که هدف از ازدواج چیست، به این معنا که چرا باید ازدواج کنم؟ ازدواج چه رشدی و امتیازی برای من خواهد داشت؟ آیا در سایه ازدواج میتوانم مسیر و اهداف مدنظرم را محقق کنم؟ زوجیت، در این نگاه، صرفاً نهادی اجتماعی نیست، بلکه مسیری است برای معنا، رشد و رسیدن به منِ بهتر، ضمن اینکه وجود تجربه زیسته ناشی از فرهنگ عمومی و برخی قوانین ممکن است برایش نگرانیهایی را ایجاد کند.
مصطفایی ادامه داد: این موارد، تفاوتهایی است که نسل جدید با قالبهای کلیشهای گذشته دارد و لزوماً ازدواج را بهعنوان یک امر ضروری نمیبیند، بنابراین صرفاً مسائل اقتصادی یا غیر اقتصادی در این انتخاب دخیل نیستند. بسیاری از افراد با وجود برخورداری از موقعیتهای اقتصادی مطلوب از ازدواج اجتناب میکنند، زیرا معتقدند که ازدواج میتواند مانع از دستیابی به برخی اهداف، تفریحات و آزادیهای فردی شود. اگر نسل امروز میپرسد چرا باید ازدواج کنم؟ این پرسش را باید جدی گرفت، نه با ارجاع به تشویقهای سطحی، بلکه با ارائه معنایی عمیق از رابطه.
این پژوهشگر حوزه خانواده بیان کرد: رابطه زوجیت، میتواند بستری برای «رشد» باشد، نه صرفاً ساختاری برای رفع نیازهای روزمره یا عمل به یک سنت. هم در متون دینی و هم در روانشناسی، این نگاه وجود دارد که انسان در بستر رابطه، بهویژه رابطه زوجیت، میتواند خودش را بهتر بشناسد، تغییر کند و به بلوغ برسد. زوجیت عرصه پیوند است، اما نه به قیمت انحلال هر نوع فردیت. رابطه سالم آن است که در آن دو انسانِ مجزا و متمایز، بتوانند در کنار هم رشد کنند، نه آنکه یکی در دیگری حل شود یا هر دو از فردیت بهجای خود بگذرند.
مصطفایی اظهار کرد: مسلماً تمرکز بر استقلال در دل رابطه، به معنای خودمحوری یا گسست نیست و نیازمند توجه عمیق و اصولی است. در بسیاری از روابطی که به ظاهر انسجام دارند، اما در درون خود از کشمکش و فرسودگی رنج میبرند، عدم پذیرش مرزهای شخصی و فردیت مستقل زوجین عامل اصلی است.
زوجیت در آینه قرآن؛ آیهای از نشانههای الهی
این پژوهشگر حوزه خانواده گفت: در قرآن کریم، رابطه زوجیت بهعنوان «آیه» معرفی شده است؛ نشانهای الهی در مسیر رشد، آرامش و بالندگی انسان. «از نشانههای خداوند آن است که برای شما از جنس خودتان، همسرانی آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و میان شما دوستی و رحمت قرار داد». آن هم در شرایطی که پژوهشهای گسترده و عمیق روانشناسان از جمله گاتمن نشان میدهد 69 درصد تعارضات زوجین به دلیل تفاوتهای بنیادین شخصیتی قابل حل نیستند.
وی بیان کرد: زوجیت بهعنوان آیه، به دلیل ظرفیتش برای رشد، تعادل و تأمل در خلقت و نقش ما در رابطه نشانهای از عظمت الهی یاد میشود و آرامش در آن، نتیجه مدیریت هوشمندانه تفاوتها و تقویت محبت و رحمت است. در قرآن زن و شوهر «سَکَن» برای هماند، یعنی پناه، نه تهدید. زوجیت، انسان را به چالش میکشد تا از طریق تفاوتها و تعامل با دیگری، خود را بشناسد و رشد کند و این خود بخشی از هدف خلقت است. خداوند میتوانست جهان را بدون زوجیت خلق کند، اما نظام زوجیت انتخاب شد، زیرا تعادل و رشد انسان و جهان به این تعامل وابسته است. زوجیت، انسان را از انزوا خارج میکند و او را به ارتباط، محبت و رحمت و در نتیجه رشد وامیدارد.
مصطفایی افزود: آرامش اینجا نه صرفاً نبود تعارض، بلکه حالتی از تعادل عاطفی و روانی است که از طریق محبت و رحمت به دست میآید. محبت، نیروی اولیهای است که زوجین را به هم نزدیک میکند و رحمت، ابزاری برای حفظ رابطه در برابر چالشهاست. این آرامش زمانی محقق میشود که زوجین تفاوتها را بپذیرند و بهجای تلاش برای تغییر یکدیگر، مهارتهایی مثل گوش دادن فعال و همدلی را بیاموزند.
وی تأکید کرد: زمانی که زوجین آگاه رابطهشان را از زاویه مسئولیتپذیری و معنا میبینند، نه از زاویه مالکیت یا تملک. هر یک خود را در جایگاه مسئول رشد خویش و مسئول رشد دیگری میبیند، چنین نگاهی، بنیان رابطه را از رقابت، کنترل و وابستگی ناسالم دور میسازد و بهجای آن، همدلی، مشارکت و آزادی را جای میدهد. این محبت بیقید و شرط به انسانها به رغم نواقص و کاستیهایشان، نشانهای از درک و همدلی است. ما انسانها نیز همچون یکدیگر کامل نیستیم، اما این محبت و همدلی لزوماً به معنای پذیرش تمام رفتارها از سوی دیگری نیست، بلکه این روابط براساس فضایی از فهم و درک متقابل بنا شدهاند تا رحمت الهی در زندگیمان حاکم شود.
اگر مسئولیت مشترک نباشد، میل به ازدواج رنگ میبازد
این پژوهشگر حوزه خانواده افزود: در تلاش برای یافتن تعادل در روابط بهویژه در زمینه خانواده مشاهده میشود که غالباً یکی از طرفین بهویژه بانوان بیشتر از طرف مقابل تلاش کرده و به حساسیت در مورد وضعیت رابطه میپردازند که این موضوع میتواند منجر به فرسودگی عاطفی و نارضایتی از رابطه شود که خود میتواند چالشهای جدیدی را به وجود آورد و به نظر میرسد که نیاز به فرهنگسازی در این حوزه وجود دارد. برخی مردان هنوز مسئولیتهای عاطفی و خانوادگی را بهطور تمام و کمال به زنان نسبت میدهند. فرهنگسازی در زمینه تقسیم وظایف و مسئولیتها باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا نسل جدید بهدنبال مشارکت در زندگی مشترک است.
مصطفایی با بیان اینکه وجود انتظارات غیرمنصفانه از هر یک از طرفین میتواند مانع از تمایل به ازدواج و آسیب به روابط شود، تصریح کرد: جامعه باید به این درک برسد که هر دو جنس در مسئولیتهای زندگی مشترک سهم دارند و باید به یکدیگر کمک کنند و لازم است تلاشها برای یافتن تعادل و رسیدن به نوعی روابط عمیق انجام شود، بنابراین ضروری است تا کلیشههایی که بر خانوادهها و افرادی که تمایل به تشکیل خانواده دارند، فشار میآورد، متعادلسازی شود، بهطوریکه زوجین بتوانند از این فشارهای روانی کم کنند و به آرامش و ثبات بیشتری دست یابند.
تأثیر آرامش درون بر آرامش رابطه
وی اظهار کرد: تعهد و مسئولیتی که زوجین بهیکدیگر دارند، میتواند مسیر زندگی مشترک را برای آنها آسانتر کرده و به دستیابی به آرامش بیشتری منجر شود. چالشهایی در راستای ایجاد آرامش درونی وجود دارد و زمانی که فرد به درون خود اطمینان و ثبات داشته باشد و از نظر عاطفی محکم باشد، این آرامش درونی میتواند بهطور قابل توجهی بر کیفیت رابطه تأثیر بگذارد، این احساس آرامش، حقیقت آرامش ازدواج تلقی میشود.
مصطفایی گفت: افراد ممکن است بدون درک عمق روابط خود به این مسائل پا بگذارند و به این فکر نکنند که چرا رابطهشان در حال حاضر رضایتبخش نیست، بنابراین توجه به این نکات میتواند زمینهساز رشد و توسعه روابط و افزایش کیفیت آنها باشد.
انتهای پیام