کد خبر: 4297163
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۹
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی بیان کرد

راهی به سوی «آرامش درونی» با فلسفه سهروردی

سید‌حسین سید‌موسوی گفت: زمانی انسان اضطراب و هیاهو داشته و آرامش ندارد که احساس کند پشتوانه‌ای ندارد، اما این پشتوانه را فیلسوفان به انسان معرفی می‌کنند که بهترین شکل آن هم در فلسفه اسلامی معرفی شده است و با یاد حق و ذکر حق، انسان آرامش پیدا می‌کند.

سهروردیهشت مردادماه، روز بزرگداشت شیخ شهاب‌الدین سهروردی است، فیلسوفی که در جوانی درخشید و با مرگی تلخ و تحمیلی خاموش شد، اما اندیشه‌اش همچنان بر افق حکمت ایرانی‌ ـ‌ اسلامی روشنایی افکنده است. او که به «شیخ اشراق» و «شیخ مقتول» شهرت دارد با بنیان‌گذاری حکمت اشراق، نوری تازه بر تاریکی‌های فلسفه تاباند، نوری که از دل اشتیاق به حقیقت برمی‌خاست و در تلاقی عقل، شهود و عرفان، معنا می‌یافت. یاد او، یادآور جسارت اندیشیدن و شهامت پیوند زدن فلسفه با جان آدمی‌ است.

در همین راستا سید‌حسین سید‌موسوی، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد در گفت‌وگو با ایکنا از خراسان‌رضوی اظهار کرد: اندیشه‌های فیلسوفان در واقع هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود و آن‌ها در مسیر سعادت انسان حرف می‌زنند و پرداختن به این موضوع که انسان چطور می‌تواند سعادتمند باشد و چه مسیری را باید طی کند، جزء وظایف آنهاست. بر همین اساس، فلسفه و حکمت سهروردی نیز تا به امروز به حیات خود ادامه داده و خواهد داد.

سید‌موسوی بیان کرد: در بیان این مسئله باید به این نکته اشاره کنم که اساساً اندیشه‌ فیلسوفان از آن جهت که آنها برنامه‌های مربوط به انسان را مطرح می‌کنند، همیشه زنده می‌ماند. ما انسان‌ها از این حیث که همگی دارای یک فطرت هستیم، تغییر‌ناپذیریم. من و شما با آدم و حوا، با انسان‌های زمان حضرت ابراهیم(ع)، انسان‌های زمان پیامبر گرامی اسلام(ص) و همچنین با انسان‌های ۲۰۰۰ سال آینده هیچ تفاوتی نداریم و از این‌رو مباحثی که یک فیلسوف مطرح می‌کند تا زمانی که انسان انسان باشد، زنده است و خواهد ماند.

دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: حتی اکنون که شما آرا و نظرات ارسطو، افلاطون، حکمای هفت‌گانه یونان، حکمای مسیحی در قرون وسطا، ابن‌سینا، ملاصدرا و همین‌طور فلاسفه زمان حال را که مطالعه می‌کنید، می‌بینید که اندیشه‌های فیلسوفان در واقع هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود. آن‌ها در مسیر سعادت انسان حرف می‌زنند و پرداختن به این موضوع که انسان چطور می‌تواند سعادتمند باشد و چه مسیری را باید طی کند، جزء وظایف آنهاست.

اندیشمندان می‌توانند اضطراب آدمی را پاسخ دهند 

وی افزود: اگر بخواهیم به این مسئله بپردازیم که اندیشه و فلسفه شیخ اشراق چطور می‌تواند راهی به سوی «آرامش درونی» بگشاید باید در قدم اول به این اشاره کنیم که اضطراب و عدم آرامش انسان معاصر امروز، همیشه با او بوده است. انسان ناخواسته با این سؤالات روبه‌روست که از کجا آمده، به کجا می‌رود و اصلاً برای چه آمده است. ذهن او همواره مشغول پرسش است. می‌خواهد آینده خود و به تعبیری رفتار خود را با پاسخی که از این سؤالات می‌گیرد، تنظیم کند. انسان برای این تنظیم کردن، همیشه دچار اضطراب و عدم آرامش است، اما اندیشمندان ما می‌توانند پاسخ و مرهم این اضطراب و عدم آرامش‌ را بدهند. خوشبختانه در عرفان اسلامی و همچنین در فلسفه اسلامی، حال چه فلسفه مشایی ابن‌سینا باشد، چه حکمت متعالیه ملاصدرا و چه فلسفه اشراقی سهروردی، همه فیلسوفان در پی آشناکردن انسان با خداوند هستند و این نکته کلیدی است.

سید‌موسوی با اشاره به این شعر حافظ که «چون تو را نوح ا‌ست کشتیبان ز طوفان غم مخور»، بیان کرد: اگر انسان با خدا آشنا شود تقریباً دیگر مشکلی برای او باقی نمی‌ماند. وقتی آدمی احساس کند خدایی وجود دارد که او و سربلندی‌اش را دوست دارد و قادر است همه حوائجش را برطرف کرده و حامی او باشد، همه زندگی و وجودش به آن خالق وابسته می‌شود. حال باید به این پرداخت که چه کسانی می‌توانند چنین خداوندی را به شیوه‌ای صحیح معرفی کنند؟ طبیعتاً اندیشمندان هر قومی بهترین افرادی هستند که از عهده این کار برمی‌آیند. در بین مسلمان‌ها نیز فلاسفه و عرفا بهترین کسانی هستند که می‌توانند خدا را به انسان معرفی کنند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ادامه داد: این معرفی به این معناست که الگویی از ویژگی‌ها و صفات الهی برای انسان معرفی کنند که براساس آن الگو، انسان بتواند خداگونه شود، شبیه خدا شود، مثل او جاودانه و همچون او ایجادکننده باشد. پس بحث آرامش درونی از طریق این اندیشه‌ها برای انسان میسر می‌شود. اگر کسی اعتقادش این باشه که به مقام رضا رسیده یعنی بر این باور باشد که همه اتفاقاتی که در اطرافش می‌افتد از ناحیه خداوند است و در نهایت باید از او کمک گرفته و نسبت به تمام اتفاقات و حوادث خوشبین باشد، نتیجه‌اش این می‌شود که به قول سعدی: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست، و چه چیزی زیباتر از این.

وی گفت: زمانی انسان اضطراب و هیاهو داشته و آرامش ندارد که احساس کند پشتوانه‌ای ندارد. این پشتوانه را فیلسوفان به انسان معرفی می‌کنند که بهترین شکل آن هم در فلسفه اسلامی معرفی شده است و با یاد حق و ذکر حق، انسان آرامش پیدا می‌کند. لازم به یادآوری است که یاد حق و ذکر حق هم فقط معنی‌اش این نیست که مدام ذکر بگوییم، بلکه باید احساس کنیم او همیشه در کنارمان هست و هیچ وقت احساس یأس و ناامیدی نداشته باشیم، چرا که ناامیدی از رحمت الهی از گناهان کبیره به‌شمار می‌رود.

سیدموسوی با بیان اینکه براساس اندیشه سهروردی، عشق زمینی نیز می‌تواند به‌عنوان نیروی محرکه انسان به‌ سمت حقیقت عمل کند، تصریح کرد: انسان عشق در زندگی را در زمینه‌های مختلف مانند عشق به انسان دیگر، عشق به ثروت، ریاست، زیبایی و انواع دیگر تجربه می‌کند، اما چون به تعبیری عاشقِ اول خدا بوده است که باعث ایجاد این جهان شده و انسان نیز از حق تعالی‌ است و از او به وجود آمده، یک چنین عشقی در درون آدمی به ودیعه گذاشته شده است. در گذر زمان و حوادث وقتی که انسان به‌تدریج خودش را می‌شناسد و درک می‌کند که هیچ استقلالی ندارد و آنچه در اطرافش هست نمی‌تواند مشکل گشایش بوده، به او آرامش داده و اضطراب درونی‌اش را از میان ببرد و همه آن پست، ریاست، پول، ثروت و عشق‌های زمینی و معشوقه‌ها هم زودگذر است، این حقیقت را درک می‌کند که باید به موجودی عشق بورزد که همیشه و همه جا با او هست و هیچ‌گاه او را تنها نمی‌گذارد. انسان یکی از آثار حق است و خداوند او را بسیار دوست می‌دارد و از این جهت انسان‌ها باید متوجه این عشق الهی باشند و حق تعالی را دوست داشته باشند.

دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: عشق به حق تعالی منافاتی با عشق‌های دیگری که ما در زمین داریم، ندارد. برای نمونه یک وقت هست که ما عاشق همسر، فرزندان، خواهر و برادر، دوستان، طبیعت و حتی حیوانات هستیم که این دوست داشتن بسیار ارزشمند است، البته گاهی هم ممکن است در حد پرستش به این‌ها توجه کنیم که خارج از بحث ماست. در کل زمانی که ما درک کردیم همه این‌ها دائمی نبوده و زودگذر است، آن عشق اصلی را پیدا کرده‌ایم و از ناحیه آن عشق می‌توان به مظاهری که در جهان دارد پی ببریم. مظاهر آن‌ عشق همین همسر، فرزندان، طبیعت، والدین، دوستان و حتی بیگانگان است. همه این‌ها مظاهر الهی هستند و از آن جهت که به معشوق حقیقی ما متصل هستند بسیار زیبایند. براساس این تفکر اگر کسی عاشق حق شد، حتی تمام حوادثی که در زندگی برای او اتفاق می‌افتد از آن جهت که از ناحیه حق تعالی‌ است، برایش زیبا به‌نظر می‌رسد.

سید‌موسوی در پایان گفت: بار دیگر اشاره می‌کنم به ابیاتی از سعدی که می‌گوید: به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست/ به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست. به این معنا که اگر مرا زهری هم می‌دهند که ظاهرا تلخ است باز هم برای من بسیار شیرین است، چرا که کسی آن را به من می‌دهد که معشوق من است و این در حقیقت همان لطف الهی است. سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر/ دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست.

انتهای پیام
captcha