به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، رجبعلی لباف خانیکی، پژوهشگر و باستانشناس، امروز ۱۵ شهریورماه، در نشست تخصصی «حوالیِ ایران» که با موضوع «جایگاه خراسان در تمدن و فرهنگ ایران» در تماشاخانه کربن، کافه حوالی جوانان برگزار شد، اظهار کرد: وقتی سخن از خراسان به میان میآید، لرزشی در جان انسان ایجاد میشود؛ چراکه خراسان از جهات گوناگون، اعم از دیرینگی، وسعت، فرهنگ و دیگر جنبهها، در حکم یک کشور کامل به شمار میآید و تمامی ویژگیهای یک سرزمین ایدهآل برای زندگی را داراست.
وی افزود: در این گفتار، سه محور مورد توجه قرار میگیرد؛ نخست، نام خراسان؛ دوم، جغرافیای تاریخی آن؛ و سوم، تاریخ کهن خراسان بر اساس دادههای باستانشناسی. ازاینرو، تاریخ خراسان را دستکم باید در دو بخش بررسی کرد؛ نخست، خراسان از آغاز تا دوران اسلامی؛ و دوم، خراسان در دوره اسلامی، چراکه هر برهه از این تاریخ، ویژگیها و ابعاد گستردهای دارد که پرداختن جدی به آن مستلزم مجالی بسیار وسیع است.
وی ادامه داد: اما پرسش اساسی این است که خراسان دقیقا به چه معناست؟ از قرن پنجم میلادی، بخش وسیعی از قلمرو شرق ایران «خراسان» نامیده شد. واژه «خراسان» خود از دو بخش «خور» و «آسان» تشکیل شده است؛ «خور» به معنای خورشید و «آسان» به معنای برآمدن. بنابراین، «خراسان» به معنای «برآمدگاه خورشید» است. این واژه پهلوی در بسیاری از فرهنگها نیز ذکر شده است.
این پژوهشگر و باستانشناس در خصوص جایگاه جغرافیایی خراسان، گفت: خراسان در شرق ایران قرار دارد، اما تعیین حدود دقیق آن بر اساس منابع تاریخی و جغرافیایی قدیم همواره دشوار بوده است؛ چراکه هم خراسان و هم ایران، به تناسب قدرت و اقتدار سیاسی و توان مردمیِ حاکمان، گسترده یا محدود میشدند. در کتیبه بیستون، سرزمینی ذکر شده که بعدها «خراسان» خوانده شد؛ آن سرزمین «پرثوه» نام داشته است. پرثوه از شمال تا دریاچه آرال و سرزمین ماساژتها و رود، از شرق تا رودخانه سنت، از جنوب تا زرنگ (سیستان)، و از مغرب تا قومس (دامغان) امتداد داشته و هیرکانی (گرگان) نیز در محدوده آن بوده است.
لباف خانیکی افزود: واژه «پرثوه» نیز که در پهلوی به کار رفته، منشأ نام «پارت» و به تبع آن «پارسیک» دانسته میشود. برخی پژوهشگران معتقدند «پرثوه» سرزمینی بوده که پارتها (شاخهای از اقوام آریایی) در آن سکونت داشتند و نام خود را بر آن نهادند. برخی دیگر بر این باورند که واژه «پارت» از «پرت» (به معنای دورافتاده) گرفته شده است. در هر صورت، کهنترین سند، یعنی کتیبه بیستون، از این سرزمین با عنوان «پرثوه» یاد کرده است. از همین واژه، «پارسیک» پهلوی نیز احتمالاً مشتق شده است. بهطور کلی، اقوام آریایی به شاخههای متعددی تقسیم شدند که مادها، پارسها و پارتها از جمله مهمترین آنها بودند؛ هرچند درباره ریشه دقیق نامها و سرزمینهایشان اختلاف نظر وجود دارد.
وی تصریح کرد: در دوره اسلامی، دقیقترین تعریفی که از مرزهای خراسان ارائه شده مربوط به اواسط قرن چهارم هجری است. در کتاب حدودالعالم آمده است که: «از مشرق، خراسان به هندوستان محدود میشود؛ از مغرب به گرگان؛ و از شمال به رود جیحون». همچنین مقدسی در کتاب احسنالتقاسیم فی معرفهة الاقالیم، خراسان را بخشی از اقلیم شرق دانسته و آن را کشوری پهناور معرفی کرده است.
وی ادامه داد: با وجود این، مرزهای خراسان همواره متغیر بوده است. آخرین تغییرات عمده در مرزهای خراسان به سالهای ۱۲۷۲ و ۱۲۹۹ هجری قمری، در دوره ناصرالدینشاه قاجار بازمیگردد. بر اساس قرارداد پاریس در سال ۱۲۷۲ هجری قمری، هرات و بخشهایی از افغانستان از خراسان جدا شدند؛ و طبق قرارداد آخال در سال ۱۲۹۹ هجری قمری، ۳۴ شهر و روستا در شمال خراسان به روسیه واگذار گردید. مناطقی همچون عشقآباد، مهنه، نِسا، آنو و شمار بسیاری از محوطههای مهم باستانی در دامنههای کوه کپهداغ به ترکمنستان ملحق شدند. افزون بر این، در همان دوره بخشهایی از قفقاز از جمله گرجستان، ارمنستان، نخجوان و آذربایجان نیز به روسیه واگذار شد و در مجموع حدود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران در زمان قاجار از دست رفت.
این پژوهشگر و باستانشناس گفت: متأسفانه برخلاف غرب و جنوبغرب ایران که از دوران قاجار مورد توجه کاوشهای باستانشناسی قرار گرفتند (بهویژه شوش و تختجمشید که حتی در متون مذهبی نیز نام آنها آمده است)، شرق و شمالشرق ایران تا مدتها از این مطالعات بیبهره ماند. نخستین بررسیهای جدی باستانشناسی در خراسان در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ خورشیدی انجام شد؛ هنگامی که کلود تیبو (Claude Thibaut) از دانشگاه بوردوی فرانسه و دکتر علی آریایی از دانشگاه فردوسی مشهد به جستجوی آثار انسانهای دوران پارینهسنگی پرداختند. حوزه بررسی آنان در امتداد کشفرود، از روستای آبروان (کنار جاده سرخس) تا روستای بغبغو (صالحآباد تربتجام)، به طول حدود ۱۰۰ کیلومتر بود.
لباف خانیکی عنوان کرد: نتیجه این پیمایشها، شناسایی زیستگاههای متعددی در حاشیه کشفرود از جمله «افروز» (نزدیک آبروان) بود. در این منطقه سه تراس طبیعی که حاصل تحولات زمینشناسی و جریانهای رودخانهای در ادوار مختلف بود، شناسایی شد. از این نقاط، شمار زیادی ابزار سنگی گردآوری شد که مهمترین آنها حدود ۸۰ نمونه ابزار موسوم به «ساطور» یا «مشتسنگ» بود. این ابزارها قدمتی میان ۸۰۰ هزار تا یک میلیون سال دارند و در مقالات علمی متعددی معرفی و تحلیل شدهاند. پژوهشهای بعدی محققان ایرانی، از جمله دکتر مانا جامعجامی احمدی (در قالب رساله دکتری)، این یافتهها را تأیید و آثار جدیدی را نیز به آنها افزوده است.
وی با بیان اهمیت این ابزارها گفت: این ابزارها نشان میدهد حدود یک میلیون سال پیش، انسانها برای نخستین بار به ابزارسازی روی آوردند. پیش از آن، زندگی انسان بیش از حد آسیبپذیر و شبیه به حیوانات بود؛ ناتوانی در شکار، فقدان ابزار دفاعی همچون چنگال یا دندان نیش، نداشتن توانایی دویدن سریع یا استتار، او را در معرض خطر دائمی قرار میداد و حتی برخی دانشمندان بر این باورند که نسل انسان در آستانه انقراض قرار داشته است. ساخت ابزار سنگی، نخستین گام انسان برای جبران این ناتوانیها بود. به کمک «ساطور»، انسان توانست قطعات گوشت را از لاشهها جدا کند و گامی در مسیر تغذیه و بقا بردارد.
این پژوهشگر و باستانشناس افزود: باستانشناسان تأکید میکنند ابزار زمانی معنا مییابد که انسان در طبیعت دخل و تصرفی هوشمندانه انجام دهد؛ یعنی با تغییر شکل سنگ یا چوب، وسیلهای با کارایی مشخص پدید آورد. به همین دلیل، ابزاری همچون «ساطور» نخستین ابزار واقعی انسان به شمار میرود. ابزارهای کشفشده از کشفرود نشان میدهد که انتخاب نوع سنگ (بهویژه سنگ چخماق) نیز آگاهانه بوده است. این ابزارها در بازه زمانی میان یک میلیون تا ۸۰۰ هزار سال پیش ساخته شدهاند و نخستین شواهد از ابزار زندگی بشر در خراسان بهشمار میآیند.
لباف خانیکی بیان کرد: در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، یک باستانشناس آمریکایی بررسیهایی درباره زیستگاههای پارینهسنگی در ایران انجام داد. او ابتدا در شوش و آذربایجان به کاوش پرداخت، سپس به خراسان آمد و غارهایی در شمال خراسان و مشهد (از جمله غار مغان) را بررسی کرد. هرچند به دلیل رسوب و آسیب، یافته چندانی نداشت، اما در منطقه قائن، در ۱۷ کیلومتری جنوب این شهر، به غاری به نام «غار خونیک» رسید. این غار در کنار چشمهای پرآب قرار داشت و از دو طبقه تشکیل میشد و در نهایت کاوش در این پناهگاه به کشف ابزارهایی از نوع «تراشه» منجر شد. «تراشه» محصول فرهنگی دوران پارینهسنگی میانی است. در این دوره، ابزارها با ایجاد لبههای تیز بر روی سنگها ساخته میشد و کارکرد اصلی آنها بریدن گوشت و پوستکنی حیوانات بود. این یافتهها نشان داد که حیات انسانی در خراسان در دوره پارینهسنگی میانی نیز استمرار داشته است.
وی افزود: با توجه به تخمینهای زمانی انجامشده، آثاری که کشف گردیدهاند متعلق به دوره پارینهسنگی میانی برآورد شدهاند؛ دورهای که حدود ۸۰ تا ۴۰ هزار سال پیش به طول انجامیده و از نظر فرهنگی با عنوان «موسترین» شناخته میشود. در این دوره نئاندرتالها زیست میکردند و شیوه معیشت آنها بر شکارگری مبتنی بود. برخلاف دوره پارینهسنگی زیرین که انسانها شکارگر نبودند و بیشتر به صورت گروهی در پی درندگان حرکت میکردند تا از باقیمانده غذای آنها استفاده کنند، در دوره پارینهسنگی میانی انسانها به مرحلهای از شکارگری فعال رسیده بودند. آنان توانسته بودند ابزارهای سادهای همچون سرنیزههای چوبی بسازند؛ به این صورت که نوک چوب را با تراشههای سنگی تیز میکردند و از آنها برای از پای درآوردن حیواناتی مانند گاومیش و گونههای مشابه بهره میبردند.
لباف خانیکی گفت: در سال ۱۳۷۱، نگارنده در منطقه «سر بیشه بیرجند» و در نزدیکی روستای «دهشیخ» کوهی را مورد بررسی قرار داد. در بالای این کوه غاری کوچک وجود داشت که در آن تعداد زیادی ابزار سنگی از نوع تراشه و تیغه به دست آمد. این ابزارها از سنگ چَرت (سنگی سخت و قرمز رنگ شبیه جگر) ساخته شده بودند و نه از سنگ چخماق. بررسی دقیق نشان داد که کل کوه از سنگ چَرت تشکیل شده و در نقاط مختلف آثار برداشت سنگ دیده میشد. از این رو چنین استنباط گردید که این مکان در واقع یک معدن سنگ چَرت برای ساخت ابزارهای سنگی در دوره پارینهسنگی میانی بوده است.»
لباف خانیکی ضمن اشاره به اینکه از حدود ۱۰ هزار سال پیش تحولی بنیادین در خراسان و ایران رخ داد، بیان کرد: از همان زمان انسان زندگی یکجانشینی را بر غارنشینی ترجیح داد و وارد دوره نوسنگی شد. از آنجا که نوسنگی با آغاز کشاورزی همراه بود، این دوره به «انقلاب کشاورزی» شهرت یافت و بسیاری از اندیشمندان آن را بزرگترین انقلاب تاریخ بشر دانستهاند. در این زمان انسان نه تنها به گردآوری غذا، بلکه به تولید آن از طریق کشاورزی و دامداری پرداخت. این تحول موجب شکلگیری روستاها، صنعت سفالگری، بهرهبرداری از فلزات و سنگهای قیمتی و نیز ایجاد تعاملات اجتماعی شد. مازاد محصولات کشاورزی و دامی به دادوستد منجر گردید و به تدریج مسیرهای ارتباطی و راههای بازرگانی رونق گرفت.
وی با بیان اینکه از دوره نوسنگی در خراسان محوطههای متعددی شناسایی شده است، گفت: از مهمترین آنها میتوان به «قلعهخان» در دشت سملقان اشاره کرد. این دشت به صورت درهای میان دو رشتهکوه واقع است و به واسطه روانآبها زیستگاهی مناسب برای انسانها بوده است. همچنین دشت نیشابور ویژگیهای مشابهی با سمرقان دارد و از گذشتههای بسیار دور زیستگاههای انسانی در آن شکل گرفته است. مهمترین محوطههای نوسنگی دشت نیشابور «تپه بلوچ» در شهر فیروزه و «تپه پهلوان» در دشت جاجرم است که کاوشهای گستردهای در آنها انجام گرفته است. یافتههای این دوره نشان میدهد که ابزارهای سنگی از مرحله تراشه به تیغه ارتقا یافتهاند. تیغهها در اشکال گوناگون مانند مته، تراشنده، پوستکن و خراشنده ساخته میشدند. در اواخر نوسنگی، تیغههای شکلدار و دندانهدار برای ساخت اره و داس به کار میرفتند. همچنین ابزارهایی چون «کجبیل» (قطعه سنگی نصبشده در دسته چوبی با زاویه قائمه) ساخته شد.
این باستانشناس در ادامه بیان کرد: در کنار ابزارهای سنگی، پیکرکهای گلی نیز یافت شدهاند که اغلب کارکردهای آیینی و عبادی داشتند و در مواردی به عنوان قربانی شکسته و به معابد تقدیم میشدند. این پیکرکها به شکل حیوانات یا الههها ساخته میشدند. بقایای معماری، کفسازی کوبیدهشده و سفال نیز از دیگر دستاوردهای این دوره است. فرهنگ نوسنگی خراسان بین ۶۵۰۰ تا ۵۴۰۰ پیش از میلاد تاریخگذاری شده و کهنترین استقرار آن در تپه بلوچ شناسایی شده است.
لباف خانیکی افزود: زندگی در این زمان اغلب به صورت کوچنشینی فصلی بوده و مردم به تدریج به کشف و ساخت سفال نیز دست یافتند. در ادامه، دوره «مسسنگی» (۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد) آغاز شد. نخستین فلزی که انسان کشف کرد طلا بود که به دلیل نرمی کاربرد محدودی داشت و بیشتر جنبه تزیینی و جادویی داشت. سپس قلع کشف شد اما آن نیز به علت نرمی چندان سودمند نبود. سرانجام مس که در طبیعت به شکل ورقهای در لایههای باتلاقی تشکیل میشد، استخراج گردید. انسان با کوبیدن ورقههای مس و شکلدهی آنها توانست ابزارهایی چون دیگ و بشقاب بسازد. بدین ترتیب دوره مسسنگی نام گرفت زیرا همزمان از ابزار سنگی و فلزی استفاده میشد.
وی بیان کرد: در این دوره روستاها توسعه یافتند و انسان آسایش نسبی پیدا کرد و به هنر روی آورد. دیوارهای خانهها با خاک رس قرمز رنگآمیزی میشدند. تدفین مردگان نیز از همین زمان آغاز گردید و اجساد در زیر کف خانهها با خاک قرمز پوشانده میشد؛ عملی که احتمالا جنبه اعتقادی یا بهداشتی داشته است. از مهمترین محوطههای این دوره در خراسان «تپه برج» در نزدیکی قدمگاه نیشابور است که علاوه بر معماری اندودشده، نمونههای تدفین با خاک قرمز در آن کشف شده است.
این باستانشناس گفت: در نیمه نخست هزاره سوم پیش از میلاد، انسان موفق به ساخت آلیاژی از مس، قلع و آرسنیک شد که «برنز» یا «مفرغ» نام گرفت. این فلز هم قابلیت ذوب و قالبگیری داشت و هم چکشخوار بود و از نظر کمیت نیز در دسترس بود. دوران برنز به دلیل پاسخگویی به بسیاری از نیازهای انسان، تحولی عظیم ایجاد کرد. ابزارهای کشاورزی و جنگی ساخته شد و روستاها و شهرها رونق گرفتند. با رواج تولید فلز، طبقات اجتماعی و بردهداری گسترش یافت و قدرت در دست گروههای ثروتمند و مدیران متمرکز شد. شهرنشینی، ایجاد حصارها، نقشآفرینی کاهنان و ابداع خط از دستاوردهای مهم این دوره است.
لباف خانیکی افزود: اما در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد (حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد) تحولی بنیادین رخ داد. شهرهای پررونق دوران مفرغ و آهن به ناگاه دچار افول شدند و بسیاری از آنها متروک یا ویران گشتند. بر اساس شواهد باستانشناسی، این وضعیت ناشی از هجوم اقوام مهاجم از شرق ایران و حوالی دریاچه آرال بوده است. به گفته گریشمن در کتاب «ایران از آغاز تا اسلام»، این مهاجمان همان آریاییها یا هند و ایرانیان بودند که در دو مرحله به فلات ایران هجوم آوردند و شهرهایی چون «تپه حصار دامغان»، «شهر سوخته» و «هاراپا» را ویران کردند. در این دوران، معماری به طور چشمگیری از میان رفت و آثار فرهنگی بیشتر در قالب اشیای منقول و گورهای باستانی باقی ماند.
وی تصریح کرد: برخی پژوهشگران معتقدند بازتاب این دگرگونیها در شاهنامه فردوسی نیز نمایان است؛ جایی که از نبرد ایرانیان آریایی با «دیوها» سخن به میان میآید و حتی رستم در هفتخان با دیوان میجنگد. برخی دیوها را نمادی از اقوام بومی ایران پیش از ورود آریاییها دانستهاند. با استقرار آریاییها در فلات ایران، به تدریج با فرهنگهای پیشرفتهای چون ایلامیها، اورارتوها، کاسیها و هیرکانیها تعامل برقرار شد و از آنها آموزههای حکومتی آموختند. سرانجام برای نخستین بار دولت ماد در همدان (هگمتانه) شکل گرفت و بدین ترتیب ایران وارد دوره تاریخی شد.
انتهای پیام