نقش زنان در تفسیر قرآن و حدیث، از جنبههای مهم و تأثیرگذار در تاریخ اسلامی و علوم دینی بهشمار میرود. در طول تاریخ، زنان نهتنها بهعنوان حاملان پیامهای دینی، بلکه بهعنوان مفسران و محدثان نیز در این عرصه فعالیت کردهاند. از جمله شخصیتهای برجسته زن که در تفسیر قرآن شناخته شدهاند، میتوان به ام سلمه، عایشه و فاطمه الزهرا(س) اشاره کرد. این شخصیتها علاوه بر اینکه به تفسیر آیات قرآن پرداختهاند، در تبیین معانی و مفاهیم آیات نیز تأثیرگذار بودهاند. حتی زنان در نقل احادیث نیز نقش بسزایی داشتهاند.
بسیاری از زنان در زمان پیامبر(ص) و پس از آن به جمعآوری، حفظ و نقل احادیث پرداختهاند. عایشه بهعنوان یکی از مهمترین راویان حدیث شناخته میشود و بسیاری از احادیث مرتبط بازندگی پیامبر و مسائل فقهی از او نقل شده است. این نشاندهنده توانمندی و دانش عمیق زنان در حوزههای دینی است. این بخش از جامعه در زمینههای پژوهشی و مطالعات دینی نیز فعال بودهاند.
در دوران مختلف، زنانی همچون محدثه زینب و امالکتاب با تألیف کتابها و مقالات درزمینه تفسیر و حدیث، به غنای دانش اسلامی کمک کردهاند. این تألیفات نهتنها به تفسیر قرآن و حدیث پرداختهاند، بلکه به مسائل اجتماعی و اخلاقی نیز توجه کردهاند. علاوه بر این زنان بهعنوان مفسران قرآن و حدیث، در جامعه اسلامی نقش مهمی در تربیت نسلهای آینده و انتقال مفاهیم دینی به فرزندان خود ایفا کردهاند. این نقش تربیتی به شکلگیری هویت دینی و فرهنگی جامعه کمک کرده و ارتباط عمیقتری بین آموزههای دینی و زندگی روزمره برقرار کرده است. زنان همچنین به نقد و بررسی تفاسیر موجود پرداخته و نظرات جدیدی را ارائه دادهاند. این نقدها میتواند به بهبود و گسترش دانش دینی منجر شود و به تفسیرهای جامعتر و عمیقتری از قرآن و حدیث کمک کند.
آنان در طول تاریخ در مجالس علمی و دینی شرکت کردهاند و از طریق این مجالس، به تبادلنظر و بحث درباره تفسیر قرآن و حدیث پرداختهاند. این تعاملات به گسترش دانش و آگاهی دینی در میان زنان و جامعه کمک کرده است. از این رو نقش زنان در تفسیر قرآن و حدیث نهتنها به غنای علوم دینی کمک کرده، بلکه باعث شده است که دیدگاهها و تجربیات آنان نیز در این عرصه مورد توجه قرار گیرد. با توجه به توانمندیها و دانش عمیق زنان، میتوان به اهمیت و ضرورت حمایت از آنها در عرصههای دینی و علمی تأکید کرد تا زنان بیشتری به این حوزهها وارد شوند و به گسترش و تعمیق دانش دینی کمک کنند.
خبرنگار ایکنای خراسانرضوی، برای بررسی نقش زنان در تفسیر قرآن و حدیث، با زهره صداقت، دکترای مطالعات زنان و کارشناس علوم قرآنی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانیم؛
زنان در تاریخ اسلام نقش بسزایی در فهم و تفسیر قرآن داشتهاند. در عصر نزول قرآن برخی از زنان بهعنوان مفسران و راویان علوم دینی شناخته شدهاند. از بین همسران پیامبر(ص)، بانوانی بودند که نهتنها در علوم حدیث بلکه در تفسیر آیات قرآن هم صاحبنظر بودند. آنها احادیث مربوط به فقه و تفسیر قرآن را نقل میکردند و بهعنوان یک پشتوانه علمی برای دیگران بهشمار میرفتند. همچنین زنانی مثل حضرت فاطمه(س) در نقل و تبیین آیات قرآن نقش مهمی ایفا میکردند. حتی پس از عصر نزول، از سکینه(س) دختر امام حسین(ع) را میتوان نام برد که یکی از زنان تأثیرگذار تاریخ اسلام هستند که در مورد تفسیر و تبیین آیات قرآن در محافل مختلف سخنرانی کرده و حضرت معصومه(س) دختر امام موسی کاظم(ع) از شخصیتهای برجسته تاریخ شیعه هستند که در علوم دینی از جمله تفسیر قرآن شهرت دارند و بر نسلهای بعد خود تأثیراتی داشتهاند. در قرون اخیر هم میتوان به بانو امین اشاره کرد. بانوانی هم در بین اهل تسنن هستند که به تفسیر قرآن روی آورده باشند. از دیدگاه مفسران شیعه، زنان تنها بهعنوان ناقلین علم بهشمار نمیآمدهاند بلکه بهعنوان مفسران علمی هم شناخته میشدند و میتوان آرا و تفاسیر آنها را ارزشگذاری علمی کرد. این تأثیرات نشان میدهد؛ زنان در تاریخ علوم دینی اسلامی همیشه جایگاه ویژهای داشتهاند و میتوانند نقش مهمی در تفسیر و تبیین و فهم آیات قرآن ایفا کنند.
دلایل کمرنگی نقش زنان در علوم دینی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. سنتهای تاریخی و مردسالاری یکی از این دلایل است؛ قرنها علوم دینی تحت سلطه مردان بوده و ساختارهای آموزشی توسط مردان طراحیشده و به زنان اجازه ورود نمیدادند. در بسیاری از جوامع تفسیر علوم دین در اختیار مردان بوده و زنان کمتر فرصت حضور در مراکز علمی را داشتهاند. محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی یکی دیگر از دلایل است. برخی فرهنگها معتقد هستند کار زن، خانهداری و بچهداری است و تحصیل علوم دینی مختص مردان است. حتی اگر زنی بخواهد عالم دینی شود ممکن است با مقاومت خانواده و جامعه مواجه شود. نگاههای سنتی بر این است که زن در انظار عمومی نباید سخنرانی کند، اجازه فتوا دادن ندارد و... که این موارد ریشه در عرف دارند تا خود دین. دسترسی نابرابر به آموزش، یکی دیگر از دلایل نقش کمرنگ زنان در حوزه علوم دینی است. در قدیم به این شکل بود که زنان بهصورت غیررسمی درس میخواندند و بسیاری از مدارس علوم دینی برای مردان بود و زنان نمیتوانستند در این مدارس تحصیل کنند. حتی امروز هم در برخی مناطق زنان در آموختن دروس حوزوی یا دانشگاهی در زمینه علوم دینی دسترسی کمتری دارند.
آنان گاه میخواهند در این زمینه پیشرفت کنند، اما با کمبود اساتید زن مواجهاند، چون قبلاً به زنان اجازه تدریس در سطوح بالا داده نشده است. تفسیرهای جنسیتی از متون دین هم از دیگر دلایل است؛ برخی از آیات و روایات به شکلی تفسیر شدهاند که گویا اصلاً زنان نباید در امور دینی دخالت کنند حالآنکه در صدر اسلام رویه بدین گونه نبوده است. زنان و دختران پیامبر همه در نقل حدیث و فقه شرکت داشتهاند و گاهی متأسفانه به آیه «اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ(نساء/ ۳۴)» که در قرآن آمده سوءاستفاده شده تا بگویند زنان در علوم دینی نباید فعالیت کنند؛ البته این موارد را برخی از مفسرین قدیمی میگویند اگرچه این آیه درباره مسئولیتهای خانوادگی است و منع علمی برای زنان وجود ندارد. موضوع دیگری که میتوان بهعنوان مانع ذکر کرد؛ چالشهای علمی برای زنان محقق است. زنانی که میخواهند در این حوزه کار کنند باید همزمان نقشهای سنتی خود مثل همسربودن، مادربودن و... را به نحو احسن انجام دهند درحالیکه مردان میتوانند بهراحتی وقف تحصیل شوند. در برخی جوامع درواقع اگر زن بخواهد عالم دینی شود برچسب زیادهخواه بودن و غیرمتعهد بودن به خانواده به او میزنند درحالیکه این انتظارات به این شکل نسبت به مردان وجود ندارد. البته اوضاع در حال تغییر هست و امروز میبینیم زنان بیشتری در حوزههای علمیه، دانشگاهها حضور دارند و در پژوهشهای دینی نقش فعالتری ایفا میکنند. حتی در برخی کشورهای اسلامی به زنان اجازه میدهند در علوم دینی به مدارج بالا برسند و شبکههای اجتماعی به زنان کمک کرده که محدودیتهای سنتی و ساختاری را از دیدگاه جامعه نسبت به زنان بردارند. در کل مشکل در دین نیست بلکه در برداشتهایی است که از دین شده و با تغییر نگرشها و ایجاد فرصتها و افزایش سطح آگاهی جامعه فضا برای نقشآفرینی زنان و حضور پررنگتر آنان در این عرصه بیشتر فراهم شود.
نگاه علما و مفسران به حضور زنان در علوم دینی متفاوت بوده و بستگی به برداشتهای فقهی، فرهنگی و تاریخی آنان دارد. عدهای به مشارکت زنان نگاه مثبت دارند وان را جایز میدانند و به سیره پیامبر(ص) و اهلبیت استناد میکنند. برخی علما اشاره میکنند که در صدر اسلام همسران پیامبر، حضرت فاطمه، حضرت زینب و .. نقش فعالی در انتقال معارف دینی داشتهاند. آیتالله جوادی آملی معتقدند که زنان میتوانند به درجات بالای اجتهاد هم برسند و مرجع تقلید شوند یا علامه طباطبایی در المیزان زن را از نظر عقل و توان علمی همتراز مردان میدانند. دلیل دیگر ایشان این است که در اسلام بر حقوق آموزشی زنان تأکید شده است. آیتالله مکارم شیرازی هم معتقدند؛ اسلام نهتنها مانع تحصیل زنان نشده بلکه آن را واجب میداند، زیرا فهم دین بر همه لازم است. دسته دوم علما نگاه میانهرو در این موضوع دارند و مشارکت زنان را با یک سری محدودیتها میپذیرند، آنها اجازه فعالیت میدهند، اما نه در همه حوزهها، بهطوریکه در برخی زمینهها مانند قضاوت و مرجعیت زنان را محدود میدانند. برخی مفسران اهل سنت هم معتقدند؛ زنان در نقل حدیث و تعلیم دین میتوانند نقش داشته باشند اما نمیتوانند قضاوت کنند. البته در بین علمای شیعه هم برخی شرط رعایت حریمهای شرعی را مطرح میکنند و معتقدند زنانی که در حوزه علوم دینی فعالیت میکنند عفاف و حجاب، اختلاط با نامحرم را رعایت کنند و... مجامع علمی را مشروط به این ضوابط میدانند.
اما گروهی از علما نگاه محدودکننده دارند و مخالف شرکت گسترده زنان هستند و دلایل فقهی آنها هم این است که به آیات و روایت و استناد میکنند، آیه «وَقَرۡنَ فِی بُیوتِکنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِیةِ ٱلۡأُولَیٰۖ» که براساس آن نقش زن در امور خانه است و فعالیتهای اجتماعی و... باید کمرنگ شود. برخی از فقها مخصوصاً در وهابیت معتقدند زنان نباید در مسائل دینی اظهار نظر کنند و حتی نباید در مجامع عمومی سخنرانی دینی انجام دهند و برخی از بزرگان دینی هم ترس از اختلاط دارند و نگران تضعیف بنیان خانوادهاند که با پررنگ شدن نقش زنان در حوزه علوم دینی، آنان از وظایفشان در نقش همسری و مادری در خانواده دور میشوند که این نگاهها بیشتر از عرف نشات میگیرد تا نصوص دینی. در نگاه مدرن هم، بحث زنانهسازی علوم دینی مطرح است ازجمله برخی محققان مانند نصر حامد ابوزید و آمنه ودود معتقدند؛ تفسیر مردانه از دین باعث شده که نیازهای زنان نادیده گرفته شود. براساس نظر آنها، زن مسلمان باید خود قران حدیث را بخواند نهفقط تفسیر مردانه دین را بپذیرد. علاوه براین معتقد هستند فقه سنتی گاهی به نیازهای زنان بیتوجهی کرده و باید فقیهان زن در برخی حوزهها مثل مسائل پزشکی زنان، حقوق خانواده و... ورود کنند.
درگذشته نگاهها به دلیل فرهنگ مردسالار خیلی محدودتر بوده اما امروز علما و مفسران بیشتری به زنان فرصت میدهند. در این میان مشکل اصلی خود دین نیست، بلکه تفسیری است که از دین شده است، البته برخی با برداشتهای سنتی مخالفاند و با استدلالهای جدیدی که وجود دارند موافقاند و خوشبختانه زنان محقق مسیر را بازکردهاند، اما در بسیاری از موارد مقاومت وجود دارد.
انتهای پیام