امروز جهان با مجموعهای از بحرانهای پیچیده و درهم تنیده از درگیریهای نظامی و ناامنیهای اقتصادی گرفته تا چالشهای اجتماعی و زیستمحیطی روبهرو است؛ بحرانهایی که بیانگر ناتوانی الگوهای مادی بشر در تأمین صلح و سعادت پایدار است. در چنین شرایطی، بسیاری از متفکران و اندیشمندان اسلامی، قرآن کریم را نهتنها یک کتاب دینی، بلکه «نقشه راهی جامع» و «مرجعی عادلانه» برای رهایی از این چالشهای خودساخته بشری میدانند.
آموزههای قرآن، ریشه اصلی نابسامانیهای جهانی را در دوری از توحید و غفلت از یاد خداوند میداند و با ارجاع انسان به فطرت، عقل و وحی الهی، مجموعهای از راهکارهای همهجانبه را برای مدیریت و عبور از بحرانها ارائه میکند. این راهکارها شامل اصول بنیادینی همچون صبر و استعانت از نماز در هنگام سختیها، تأکید بر عدالت واقعی و امنیت پایدار، حفظ وحدت و پرهیز از نزاع برای جلوگیری از ضعف، تکیه بر توان داخلی و خودباوری، و همچنین آمادگی همهجانبه در برابر دشمنان است.
قرآن با بیان قصص انبیاء(ع)، بهویژه مدیریت بحران توسط پیامبر اسلام(ص) در جنگ احزاب، نشان میدهد که چگونه میتوان با برنامهریزی، تقویت معنویت، مبارزه با شایعهپراکنی و بهرهگیری از الگوی جهاد (مبارزه و تلاش)، حتی از سختترین محاصرههای نظامی و اقتصادی نیز به سلامت عبور کرد. بازگشت به این آموزههای عقلمدار و فطرتپسند قرآنی، تنها مسیر نجات بشر از گمراهیها و بیعدالتیهای حاکم بر جهان امروز و دستیابی به حیات طیبه بهشمار میرود.
در همین خصوص، خبرنگار ایکنای خراسانرضوی گفتوگویی با محمدجواد توکلی خانیکی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد انجام داده است که در ادامه میخوانیم؛
قرآن کریم، کتاب هدایت برای همه اعصار است؛ از این رو تنها به بیان اصول اخلاقی بسنده نکرده، بلکه راهکارهای عملی و حکیمانهای برای مدیریت بحرانهای جمعی ارائه میدهد. این راهکارها بر تقویت بنیانهای فکری، اخلاقی و اجتماعی انسان استوار است. سه بحران «جنگ»، «مهاجرت» و «فقر»، در این زمینه وجود دارد.
جنگ، از خشنترین بحرانهای انسانی است. قرآن برای مواجهه با آن، اصولی اساسی را مطرح میکند:
دفاع عادلانه و پرهیز از تجاوز؛ «وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ...» (بقره/ ۱۹۱) «و آنان را هر جا یافتید، بکشید و از جایی که شما را بیرون کردند، بیرونشان کنید، و فتنه [و شرک] از قتل سختتر است...».
قرآن، جنگ را تنها برای مقابله با «فتنه» یعنی نظام ستمگری که آزادی عقیده و امنیت را سلب میکند و دفاع از مظلومان مجاز میداند. این اصل، مانع از آغاز جنگهای تهاجمی و توسعهطلبانه میشود.
میانهروی و پرهیز از افراطگری؛ «وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» (بقره/ ۱۹۰). «در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما میجنگند، ولی تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد».
بر این اساس، حتی در جنگ باید اصول اخلاقی رعایت شود؛ کشتن غیرنظامیان، تخریب محیطزیست، آزار حیوانات و هرگونه خشونت فراتر از حد ضرورت، ممنوع است. این اصل، دامنه تخریب و نفرت را در جنگ محدود میسازد.
صلحطلبی در صورت تمایل دشمن؛ «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (انفال/ ۶۱) «و اگر دشمن به صلح گرایش یافت، تو نیز بدان بگرای و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست.»
قرآن صریحاً دستور میدهد که اگر طرف مقابل به صلح تمایل نشان داد، مسلمانان باید آن را بپذیرند. این رویکرد، از تداوم خونریزی جلوگیری کرده و زمینه بازسازی و گفتوگو را فراهم میکند.
عفو و گذشت پس از جنگ برای ترمیم جامعه؛ «وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ...» (بقره/ ۲۳۷) «و اینکه عفو کنید، به پرهیزگاری نزدیکتر است...».
پس از پایان درگیری، جامعه برای التیام و بازسازی نیازمند عفو و گذشت است. کینهتوزی و انتقامجویی، چرخه خشونت را تداوم میبخشد؛ در حالی که عفو، زمینه بازگشت به زندگی عادی و انسجام اجتماعی را فراهم میکند.
قرآن با تکیه بر تجربه تاریخی هجرت مسلمانان به حبشه و مدینه، راهکارهایی عملی برای مواجهه با بحرانهای ایمانی و اجتماعی ارائه میدهد:
مهاجرت بهعنوان راهبرد حفظ ایمان و جان که در این خصوص در آیه ۹۷ سوره نساء آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا...»، «کسانی که فرشتگان جانشان را میگیرند، در حالی که بر خود ستم کرده بودند (و در محیط گناه مانده بودند)، به آنان میگویند: در چه حال بودید؟ میگویند: ما در زمین، زیر سلطه ستمگران بودیم. فرشتگان میگویند: مگر زمین خدا گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟»
براساس این آیه، قرآن هجرت از محیطی که حیات معنوی و فیزیکی انسان در خطر است را نهتنها جایز، بلکه یک تکلیف دینی و راهحل عملی برای نجات میداند.
تأکید بر مسئولیت جامعه میزبان که در این خصوص در آیه ۹ سوره حشر خداوند میفرماید: «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ...»، «و کسانی که پیش از آنان در آن سرزمین (مدینه) جای گرفته و ایمان آوردهاند، کسانی را که به سویشان هجرت کردهاند، دوست میدارند. قرآن از انصار میخواهد با مهاجران با محبت، احترام و برادری رفتار کنند و آنان را جزئی از خود بدانند. این اصل، بنیانگذار مفهوم «اجتماع یکپارچه» بهجای «حاشیهنشینی مهاجران» است».
ایجاد پیوند برادری اجتماعی که در این خصوص پیامبر اکرم(ص) به دستور قرآن، میان مهاجران و انصار پیمان برادری برقرار کرد تا مهاجران از احساس تنهایی و غربت رها شوند و بتوانند سریعتر در جامعه جدید ادغام شوند. این اقدام، یکی از مهمترین نمونههای مدیریت اجتماعی در پرتو وحی بود که انسجام جامعه اسلامی را تقویت کرد.
همچنین فقر یکی از بزرگترین چالشهای اجتماعی بشر است. قرآن کریم برای ریشهکنی آن، مجموعهای از راهکارهای نظاممند و چندلایه ارائه میدهد که هم بعد فردی و هم ساختار اجتماعی را در بر میگیرد.
تأکید بر مسئولیت فردی که خداوند در آیه ۳۹ سوره نجم میفرماید: «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ»، «برای انسان بهرهای جز حاصل تلاش او نیست». بر این اساس، قرآن افراد را بهکار، تلاش و تلاشگری مستمر دعوت و فرهنگ «توقع بیجا از دیگران» را رد میکند. این آموزه، پایه اصلی خوداتکایی اقتصادی در جامعه اسلامی است.
تأمین اجتماعی از طریق زکات و خمس که در آیه ۱۰۳ سوره توبه آمده است: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا...»، «از اموال آنان زکاتی بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزهشان سازی».
زکات و خمس، دو سازوکار مالی در نظام اقتصادی اسلاماند که طبق تصریح قرآن (سوره توبه، آیه ۶۰) باید در مصارف مشخصی همچون فقرا و مساکین هزینه شوند. این نظام، بنیان تأمین اجتماعی اسلامی را شکل میدهد.
تشویق به انفاق و صدقات که قرآن در آیات متعددی، مؤمنان را به انفاق پنهان و آشکار، قرضالحسنه و کمک به نیازمندان فرا میخواند. این عمل، افزون بر رفع نیاز فوری محرومان، موجب تقویت روحیه همدلی، ایثار و مسئولیتپذیری اجتماعی میشود.
در آیه ۲۶۱ سوره بقره آمده است: «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ...». این آیه، پاداش الهی برای انفاق را نمادی از رشد چندبرابری خیر و برکت در جامعه میداند.
مبارزه با ریشههای فقر، ربا و احتکار که خداوند در آیه ۲۷۵ سوره بقره میفرماید: «...وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا...»، خداوند دادوستد را حلال و ربا را حرام کرده است. اسلام با رباخواری، که موجب تمرکز ثروت در دست گروهی خاص و تشدید فقر عمومی میشود، به شدت مخالفت کرده است. همچنین احتکار کالاهای ضروری که قیمتها را بالا میبرد و اقشار ضعیف را در تنگنا قرار میدهد از نظر قرآن عملی ضداخلاقی و ضدعدالت اجتماعی است.
در مجموع، این راهکارهای قرآنی زمانی بهطور مؤثر تحقق مییابند که حاکمیت و مردم با روحیه مسئولیتپذیری متقابل، آنها را در سطوح خرد و کلان جامعه به اجرا درآورند.
انتهای پیام