در اسلام روایات صریح و سنگینی درباره غیبت آمده است که این سنگینی گناه غیبتکنندگان را میرساند. در مجموع از آنجایی که سعادت دنیوی و اخروی ما در گرو عمل به توصیههای دین مبین اسلام است، ضمن اطاعت سایر فرامین الهی باید از غیبت نیز اجتناب کنیم. با توجه به اهمیت موضوع و در همین خصوص خبرنگار ایکنای خراسان رضوی گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین سیدرضا عمادی، پژوهشگر دینی انجام داده است که در ادامه میخوانیم؛
دین اسلام ارزش و اهمیت ویژهای برای آبروی انسانها قائل شده است و در اسلام ارزش هیچ چیز بالاتر از شأن و آبروی انسان نیست، بنابراین از آنجا که غیبت این حفظ آبرو را به مخاطره میاندازد، واحب است از آن احتراز شود. رفتاری که موجب تخریب شخصیت فردی در غیاب او شود، «غیبت» محسوب میشود، البته برای غیبت استثنائاتی ذکر شده است، اما حتی در این موارد نیز باید با نهایت دقت و ظرافت عمل کرد و بههیچوجه نباید بهصورت گسترده و بیضابطه رفتار کرد. این موارد بسیار محدود است، مثلاً در شرایط خاصی که فردی در جایگاه مهمی قرار دارد و عدم تأیید او مصلحت است، ممکن است بیان برخی مسائل لازم باشد، اما این موضوع حساسیت فراوانی دارد.
در روایات و آیات، مسئله غیبت با دقت و سختگیری فراوان مطرح شده است. برای نمونه در روایتی از پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) آمده است که غیبت مانند آتشی است که هیزم جهنم را میسوزاند، همچنین در روایات مربوط به قیامت گفته شده است افرادی که غیبت کردهاند، اعمال نیک کسانی که مورد غیبت قرار گرفتهاند، به پرونده اعمال غیبتکنندگان منتقل میشود و اما این پرسش مطرح میشود که در چنین شرایطی توبه چگونه ممکن است؟
آنچه فقها از این مسئله برداشت میکنند نکته قابل توجهی دارد. اگر انسان پشیمان شود، لازم نیست نزد فردی که از او غیبت کرده برود و موضوع را بازگو کند، چراکه این کار هم موجب تخریب شخصیت گوینده میشود و هم باعث ناراحتی طرف مقابل. جبران به این معناست که اگر مثلاً در جمعی با غیبت، آبروی کسی را بردهایم، در موقعیتی دیگر از او تعریف کنیم یا ثواب نماز و اعمال خیر را به او هدیه دهیم و یا اگر جایی درباره او سخن نادرستی گفته شد، از او دفاع کنیم و در واقع جبران، تنها راه ممکن است.
در روایات هشدارهای بسیار جدی در این زمینه وجود دارد. نقل شده است که در قیامت، فردی با اعمال نیک فراوان، ناگهان با این حقیقت روبهرو میشود که اهل جهنم معرفی شده است. از او میپرسند این اعمال نیک کجاست؟ پاسخ داده میشود که این اعمال مربوط به کسانی است که تو پشت سرشان سخن گفتهای و این اعمال به پرونده آنها منتقل شده و به همین دلیل تأکید شده است که برای جلوگیری از چنین سرنوشتی باید جبران کرد.
از عالمی نقل شده است که یکی از دوستان ما که در حق فردی اجحاف کرده بود برای طلب حلالیت نزد عالمی سالخورده رفت. آن عالم که به مهربانی مشهور بود، بهشدت عصبانی شد و گفت: «تو آبروی کسی را بردهای و حالا آمدهای از من میخواهی درستش کنم؟» سپس تنها راهکار را این دانست که هر عبادت و کار خیری که انجام میدهد، او را یاد کند؛ نماز، روزه، کمک به فقرا و یتیمان، همه را به نیت او انجام دهد، شاید خداوند دل آن فرد را نسبت به او نرم کند.
درباره مسئله غیبت، بخشیدن غیبتکنندگان بسیار دشوار است، زیرا اگر انسان خود را جای کسی بگذارد که مورد غیبت قرار گرفته، بهراحتی راضی نمیشود. درست است که اولیای الهی دلهای پاکی دارند، اما عموم مردم چنین نیستند و در قیامت حق خود را مطالبه میکنند و این موضوع ممکن است هزینه سنگینی برای انسان داشته باشد تا جایی که مجبور شود اعمال نیک خود را واگذار کند.
در روایتی دیگر، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: فردی نامه عملش را به دست راستش میدهند و به او میگویند به بهشت برو. در مسیر، افرادی جلوی او را میگیرند و میگویند: «آیا ما را به یاد میآوری؟» و بهتدریج اعمال نیک او تمام میشود، سپس کسانی که هیچ عمل نیکی ندارند، گناهان خود را به پرونده او منتقل میکنند تا جایی که فرشتگان به او میگویند مسیرت را به سمت آتش تغییر بده و این مثالها همگی برای تأکید بر لزوم مراقبت شدید در تضییع حقوق مردم عنوان شده است.
در اینباره در آیه قرآن تصریح نشده است که غیبت فقط درباره شیعه دوازده امامی باشد. تعبیر آیه این است که «غیبتِ بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر» صورت نگیرد و ممکن است مخاطب آن، حتی غیر شیعه یا غیر مسلمان باشد. در روایات نیز تعابیری مانند «مسلمان» آمده است، برای مثال در روایتی آمده است: «از بزرگترین رباها این است که آبروی مرد مسلمانی ریخته شود». حتی در این روایت هم به شیعه دوازده امامی تصریح نشده است.
برداشت من این است که چون جامعه صدر اسلام، جامعهای عمدتاً مسلمان بوده و پیامبر اکرم(ص) در مدینه با مسلمانان سخن میگفتهاند، طبیعی است که خطابها متوجه همان جامعه باشد، نه اینکه پیامبر بخواهد حکم را محدود به گروه خاصی کند، بنابراین اینکه غیبت صرفاً درباره شیعه دوازده امامی حرام باشد به نظر بنده از مجموع آیات و روایات چنین برداشتی به دست نمیآید.
همانگونه که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «مردم یا در دین با تو شریکاند یا در آفرینش همانند تو». بر این اساس، تکلیف ما نسبت به انسانها روشن است. مسئله غیبت، در اصل یک مسئله اخلاقی است، یعنی اخلاقاً ما مجاز نیستیم پشت سر دیگری سخن بگوییم و آبروی او را ببریم. اگر این تکلیف در قالب حکم شرعی هم مطرح میشود، ریشه آن اخلاقی است و تکالیف اخلاقی مربوط به همه انسانهاست. همانطور که نمیتوان گفت زدن به گوش انسان مؤمن بد است، اما زدن به گوش انسان غیرمؤمن اشکالی ندارد، چرا که اخلاق چنین تفکیکی را نمیپذیرد، اگر چه ممکن است برخی فقها از نظر فقهی و شرعی، غیبت غیر مسلمان را حرام ندانسته باشند.
اما در عمل، خودِ همان فقها نیز از منظر اخلاقی، پشت سر غیر مسلمان غیبت نمیکنند و این موضوع نشان میدهد که اخلاق، افقی گستردهتر از فقه دارد. به تعبیر دیگر، فقه ناظر به حداقلها و مرزهای حقوقی و شرعی است، اما اخلاق ناظر به کمال انسانی است. همانطور که قانون در دستگاه قضایی ممکن است خشک عمل کند.
برخی از فقها اشاره کردهاند که حتی غیبت نسبت به کسانی که خارج از دین هستند نیز حرام نیست، اما از دیدگاه اخلاقی، انسان نباید پشت سر هیچ کسی حرف بزند. اخلاقیات برای همه انسانها یکسان است و فارغ از دین یا مذهب، تکلیف اخلاقی ما این است که به آبروی دیگران احترام بگذاریم.
در خصوص شنونده غیبت نیز برخی احادیث بیان میکنند که شنونده غیبت، گناهش حتی از خود غیبتکننده بیشتر است. دلیل آن این است که اگر شخصی غیبت را بشنود و تایید نکند یا دفاع هم نکند، در اصل با سکوت خود به نوعی موافقت کرده است و اگر بدون واکنش در جمع حضور داشته باشد یا به نوعی تأیید کند، اثر وضعی دارد و گناهش افزایش مییابد. این سفارشات اخلاقی تأکیدی بر مراقبت از رفتار و گفتار ما در حضور دیگران است.
در باب غیبت در مجموع اگر عملی ناشایست بهطور علنی انجام شود، صحبت در مورد آن غیبت محسوب نمیشود، البته با رعایت این شرط که گفتار ما موجب تمسخر یا تحقیر نشود، به عنوان مثال، اشاره به یک ویژگی جسمی یا رفتاری که همه از آن اطلاع دارند و به صورت مسخره بیان نشود، جایز است، اما هر نوع سخنی که باعث تمسخر دیگران شود، حتی اگر علنی باشد، جایز نیست.
انتهای پیام