به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا صدیق اورعی، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، امروز 15 مردادماه، در نشستی که به مناسبت فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی در سازمان مرکزی جهاددانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، در بیان رخداد عاشورا در کربلا، بازخوانی و بازنگری اصل مطلب اتفاق افتاده را ضروری دانست و اظهار کرد: در کنار تحلیلهای فراوانی که درباره اقدام امام حسین(ع) و دشمنان ایشان اتفاق افتاده، به لحاظ روششناسی، بهترین کار این است که یکبار مستقیماً به آنچه از آن اتفاق باقی مانده و به عنوان حقیقت تاریخی در اختیار هست، مراجعه شود.
وی با معرفی کتابی از محمدصادق نجمی با عنوان «سخنان حسین ابن علی از مدینه تا کربلا» پرداخت که چندین تن از متخصصان تاریخ اسلام ازجمله عبدالرحیم قنوات و محمد باغستانی، آن را کار دقیقی دانستند که همه منابع موجود را بررسی کرده و حتی اگر جمله و عبارت کوتاهی هم در اثری تاریخی ثبت شده، در این کتاب جمع شده است.
صدیق اورعی عنوان کرد: بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) بر سر رهبری سیاسی جامعه، نزاع رخ داده است و شیعه با توجه خاصی به آن نزاع دارد، آن را نادرست میداند. نزاع در آن جامعه در یک بستر اجتماعی و تاریخی رخ داده است. معمولاً یک اتفاق، یکدفعه و بدون مقدمه نمیافتد، آن هم اتفاق بزرگی که همه را درگیر کند، لذا به کتابی 70 صفحهای که عبدالرحیم قنوات در انتشارات جهاددانشگاهی با عنوان «نزاع رهبری در جاهلیت و اسلام» منتشر کرده است، ارجاع میدهد.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد با مرور شواهد تاریخی که قنوات در این کتاب آوردهاند، ابراز کرد: در مکه و در میان قریش از چند نسل قبل از پیامبر(ص)، نزاعی بر سر رهبری آن شهر اتفاق افتاد و نهایتاً عبد مناف فرمانروای قبایل آن شهر شد. در میان فرزندان عبدمناف هم باز بعد از مرگ او، نزاع رخ داد که کدامیک از پسران او فرمانروا شوند. پدر امیه مغلوب شد و حجاز را ترک کرد، مدتی به شام رفت و بعدها این نزاع در نسل بعد میان بنیهاشم، بنیامیه و عبدالمطلب و بعد ابوطالب در برابر ابوسفیان ادامه داشت و به دلیل ضعف اقتصادی ابوطالب، ابوسفیان شرایط را مناسب دید که کمکم نفوذ خود را افزایش دهد و رهبری مکه را به دست گیرد.
وی ادامه داد: به لحاظ تاریخی و نه به لحاظ دینی یکی از نوادگان عبدالمطلب که تحت حمایت ابوطالب بود و چون پدرش فوت کرده بود، مانند پسر او بود، ادعای پیامبری کرد. سرانی از قریش که به دنبال جابهجایی رهبری بودند، طبق اخبار آمده در کتاب عبدالرحیم قنوات بارها گفتند: «این دفعه بنیهاشم از وسیلهای که دارد استفاده میکند که ما نمیتوانیم به میزانی از آن شرایط به صحنه بیاوریم؛ او میگوید که من پیامبرم. مطالبی از زبان خدا میگوید، ما پول و زور و تجارت و... را در رقابت و ستیزه داشتیم، اما نمیتوانیم بگوییم ما هم پیامبر دیگری هستیم و حرف دیگری داریم».
صدیق اورعی افزود: البته میدانید که پیامبر(ص) در آن 23 سال چه جنگها و سختیها کشیده و نهایتاً در فتح مکه آنها شکست خوردند و تسلیم شدند. آنچه تاریخ و قرآن مکرر به آن توجه میدهد که مردم آنجا بعضی مؤمن بودند، بعضی کافر و بعضی ظاهر مسلمانی داشتند و مسلمان واقعی نبودند که در قرآن به منافق تعبیر شدهاند.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: طبیعتاً این مسأله که در مدینه آغاز شد و برخی انصار اینگونه شدند، بعدها در فتح مکه هم سرایت کرد، افراد بسیاری به نوع سوم پیوستند و اقدامات وسیعی علیه پیامبر(ص) انجام دادند که در تاریخ ثبت است. مانند جلالالدین فارسی که کتاب سه جلدی دارد که تاریخ پیامبر(ص) را با نزول آیات یک به یک کنار هم نوشته و به تناسب دورهبندی که انجام داده، نامهایی بر آن گذاشته «پیامبری و انقلاب»، «پیامبری و جهاد» و «پیامبری و حکومت». در این کتاب آیاتی که مربوط به منافقین است، واقعه، روز و سال اتفاق آمده است.
وی با مرور پیش آمدن مسأله غدیر و سقیفه بیان کرد: بعد از 25 سال امیرالمؤمنین علی(ع) مورد اقبال مردم به معنای بهترین فرد برای فرمانروایی قرار گرفت، آن هم با سه جنگ داخلی و شهادت ایشان و وقایع صلح امام حسن(ع) و بیعت گرفتن برای یزید و ادعاهای یزید در شهادت امام حسین(ع) و بعد وقایع تخریب مکه و حمله به مدینه در واقعهی حرّه و انتقال از بنیامیه به بنیمروان و ... از جمله اتفاقات این وقایع بود.
صدیق اورعی خاطرنشان کرد: یزید، نامه به فرماندار مدینه نوشت که با 4 نفر که تا به حال با من بیعت نکردند، به شدت رفتار کن و بیعت بگیر و یا اینکه آنها را به قتل برسان و مهمترینشان حسینابنعلی(ع) نوه پیامبر(ص) است. البته در تاریخ است که معاویه وقتی موضوع این 4 نفر را به فرزندش یزید در وصیت مطرح کرده است، گفته: «اگر به حسین (ع) دست یافتی، مراعات نوه پیامبر بودن او را داشته باش».
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: ثبت شده پس از اینکه فرماندار، امام حسین(ع) را به همراه زبیر به منزل خودش دعوت کرده و این نامه را خوانده است، امام حسین(ع) فرمودند: «أَیُّهَا الاَمیرُ! إِنّا أَهْلُ بَیْتِ النَّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ وَ مَحَلُّ الرَّحْمَةِ وَ بِنا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنا خَتَمَ، وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ خَمْر قاتِلُ النَّفْسِ المحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَمِثْلی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ، وَ لکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْتَظِرُ وَ تَنْتَظِرُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَیْعَةِ». «اى امیر! ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول رحمت الهى هستیم. خداوند (اسلام را) با ما آغاز کرد و با ما پایان برد. در حالى که یزید مردى است فاسق، مىگسار، قاتل بىگناهان و آن کسى که آشکارا مرتکب فسق و فجور مىشود. بنابراین، هرگز شخصى مانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد! ولى به هر حال بگذار صبح شود و به انتظار بمانیم و ببینیم کدام یک از ما، به خلافت و بیعت شایستهتریم»
وی تصریح کرد: امام حسین (ع) در این پاسخ، ابتدا هویت خودش را بیان و فرمودند: «من در کانون نبوت متولد و بزرگ شدهام و نقطه مقابل که باید با او همراهی کنم آدمی است که چند مشخصه عملی دارد که از نظر مسلمانان بسیار بد است. مستمر شراب مینوشد، افرادی را که جانشان محترم است را میکشد و فسقهای فراوانی را علنی انجام میدهد؛ یعنی کاملاً مانند یک انسان بیدین رفتار میکند و اصولاً آدمی مثل من با او نمیتواند همراهی کند. دو گونه آدم متفاوت، دو پیشینه کاملاً متفاوت، دو جور فعالیت اجتماعی- سیاسی مختلف به واقع قابل همراهی نیستند.»
صدیق اورعی ادامه داد: امام حسین(ع) هنگامی که از منزل فرماندار بیرون آمدند، مروان ابن حکم که فرماندار قبلی مدینه بوده و برای مشورت آمده بوده را در کوچه دیدند و این عبارت را گفتند: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الاِسْلامِ اَلسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزیدَ» «زمانى که امت اسلامى گرفتار سرپرستی مثل یزید بشود، باید فاتحه اسلام را خواند»، سپس روایتی را از پیامبر(ص) نقل کردهاند که «من از جدم شنیدم که «خلافت بر آل ابیسفیان حرام است و اگر شما معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را پاره کنید.» و امام حسین(ع) ادامه دادند که «مردم، معاویه را در مدینه بر منبر پیامر دیدند، این کار را نکردند و نتیجهاش این شد که مبتلا به یزید فاسق شدند.»
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد عنوان کرد: امام حسین(ع) فردای آن روز که قرار رفتن داشتند، نامه کوتاهی به برادرش محمدابن حنفیه نوشتند که در آن ابتدا به وحدانیت خداوند و پیامبری پیامبر(ص) و اعتقاد به کتاب خدا و سنت نبوی و قیامت شهادت دادند و فرمودند: «من به قصد شرارت و فساد خارج نمیشوم، بلکه من برای اصلاح در امت جدم حرکت میکنم و میخواهم به خوبیها دعوت و از بدیها جلوگیری کنم و به سیره پیامبر(ص) و پدرم حرکت کنم. اگر کسی مرا به حق قبول کرد. خداوند سزاوارتر است به حق و هرکس مرا نپذیرفت، من صبر میکنم تا خداوند بین من و آن قوم خودش قضاوت کند. «...فمَن قَبِلَنی بِقَبُولِ الحَقِّ فَاللّه أولی بِالحَقِّ و َمَن رَدّ عَلَیِّ هذا أَصبِرُ حَتّی یقضِیَ اللّهُ بینی و بین القَومِ وَ هُوَ خَیرُالحاکِمِینَ.»
وی بیان کرد: امام حسین(ع) وقتی به مکه رفتند، در آنجا سخنرانی کردند که در این کتاب آمده، اما منبع اصلی آن کتاب «تحفالعقول» در قرن 5 هجری است و دو جمله از آن سخنرانی را آورد: «شما به علت اینکه عالم اسلام هستید، در جامعه محترم هستید، اما شما به جای اینکه وقتی به اسلام و سیره نبوی توهین میشود، مخالفت کنید، یا از ترس یا به طمع هدایای مالی حکام سکوت میکنید. بعد هم برای اینکه رفتارشان را منحوس کنند، گفتند اگر به پدر شما توهینهایی که به پیامبر اسلام(ص) در این سالها شده، توهین میشد شما سکوت میکردید؟» در واقع تغییر رفتاری که از اشخاص مرجع اجتماعی در آن جامعه بودند، رخ داده بود که سازش برخی و سکوت برخی با حکومت معاویه بوده و در تشدید مشکل تأثیر داشته است.
صدیق اورعی همچنین با اشاره به نامهای از امام حسین(ع) به بزرگان بصره، اظهار کرد: امام حسین(ع) در این نامه، پس از یادآوری جایگاه پیامبر(ص) فرمودند: «من با این نامه رسول خودم را به سوی شما میفرستم و شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) دعوت میکنم». «...فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ...» «سنت مسلماً مرده است و بدعت به تحقیق زنده شده است»، یعنی یک تغییر باور، هنجار و ارزش را گزارش کردهاند. آنچه رسم پیامبر(ص) از عمل، اخلاق و فرهنگ خاص را میساخت، از بین رفته و چیزی که برخلاف آن آمده، بسیار مطرح شده و رشد کرده و زنده شده است. سپس گفتند: «اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت مىکنم والسلام علیکم و رحمة الله».
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه به مکاتبهای دیگر از امام حسین(ع) اشاره و بیان کرد: «ألاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ، لِيَرغَبِ المُؤمنُ في لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا، فإنّي لا أرَى المَوتَ إلاّ سَعادَةً، و لا الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلاّ بَرَما؛ ... آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود...». بهطور کلی در بینش قرآنی و زبان معصومین(ع) دوگانه حق و باطل واقعیتی است که از نظر آنها تمام تاریخ بشری را میتواند تفسیر کند.
وی با اشاره به دعاهایی که در آنها انسانها ائمه را مخاطب قرار میدهند، گفت: «شما وارث آدم هستید، ادامه نوح(ع)، ابراهیم(ع) موسی(ع)، عیسی(ع)، پیامبرخاتم(ص) هستید و... بعد هم منتظر قیام نفر آخر هستید» و این نوعی بینش تاریخی است که از انسان مؤمن انتظار دارند که خودش را با گذشتگان برحق و آیندگانی برحق، یکی ببیند و در دوره معاصر خودش را در جناح حق که ادامه این خط و مقدمه آن آینده هست، قرار دهد.
صدیق اورعی ادامه داد: پا به پای اینکه مودت و ولایت ائمه مطرح است، برائت و دشمنی با آنها هم مطرح است. در قرآن، ابتدای سوره «ممتحنه» آمده: «ای کسانی که ایمان آوردید، دشمن مرا در حالی که دشمن شما هم هست، هم پیوند و هم پیمان نگیرید.» یعنی چون دشمن من است، دشمن شماست، وقتی هویت شما عبدالله بودن است، در نتیجه کسی که دشمن خداست، دشمن شماست. در ادامه اشاره به واقعه تاریخی است که یکی از مهاجرین در جنگی که نزدیک بود پیش بیاید، رفیقی مسلمان نشده در مکه داشت که نامهای بدو نوشت که در آن مقداری از شرایط مدینه را گزارش داده بود و ابراز مودت کرده بود.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد افزود: طبق خبر وحیانی پیامبر(ص) متوجه شدند و کسی را فرستادند آن نامه را گرفت و او را برگرداند. در ادامه آیه آمده «...تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ؛... شما به طور سری با آنها که دشمن خدا هستند و دشمن مؤمن هم هستند، مودت میورزید واین گناه بزرگی است»، چنین صفبندی در بینش معصومین و آیات قرآن هست و انتظار آنها از مؤمن این است که اگر به حق میپیوندند، این حق را جریان مستمر در همه زندگی بشر ببینند و مدام در این صفبندی قرار بگیرند.
وی با بیان عبارتی از امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه تصریح داد: علی(ع) برای گزارش معیار دستهبندی قبل و بعد از آمدن پیامبر(ص) در میان اعراب توضیح میدهد «وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ ...، ما در كنار رسول خدا(ص) بوديم، پدران و فرزندان و عموهاى خود را به امر حق مىكشتيم و اين مسئله جز بر ايمان و تسليم و حركت در راه راست و شكيبايى بر سوزش الم، و كوشش ما در جهاد با دشمن نمىافزود.» در واقع تصویری است از آنچه در آن آیین آمده بود و البته یک صحنه این دوگانگی تند در کربلا رخ داد.
انتهای پیام