تداوم شب قدر
کد خبر: 3968605
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۲

تداوم شب قدر

گرچه قرآن یک‌بار در شب قدر نازل شده اما خود شب قدر، هر سال تکرار مى‌‏شود و ارزش معنوى آن نیز همچنان استمرار دارد. مردى از امام صادق(ع) پرسید: مرا آگاه کن که آیا شب قدر تنها در گذشته بوده یا هر سال پدید مى‏‌آید؟ فرمود: اگر لیلة‌القدر، برداشته شده بود قرآن هم برداشته مى‏‌شد.

تداوم شب قدرآنچه که همه روایات مختلف وارده از ائمه اهل‌البیت(ع) در آن اتفاق نظر دارند این است که شب قدر تا روز قیامت جارى و باقى است و همه‌ساله تکرار مى‏‌شود.

 با دقت در روایات یاد شده و آیات سوره قدر بر مى‌‏آید از روزى که نوع آدمى مستعد فرا گرفتن شریعت آسمانى شد و به رشد و بلوغ فکرى رسید و پیامبران در میان آن‌ها  برانگیخته شدند، لیلة‌القدرى داشتند که اصول معارف و شرایع در آن شب مقدر مى‏‌شده است.

دلیل دوم بر تداوم شب قدر، به کار رفتن فعل مضارع در مقام معرفى آن است، همانند: «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در سوره دخان و «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ» در سوره قدر و فعل مضارع هم براى استمرار است. صاحب «المیزان» در این باره مى‏‌فرماید: اهل بیت اتفاق نظر دارند که شب قدر در هر سال تکرار مى‌‏شود و تداوم آن، تا روز قیامت استمرار خواهد یافت.

عظمت شب قدر به قدر ضرورت و ظرفیت بیان شده و حال سخن از تکلیف و برنامه‏‌هاى عملى در شب قدر است؛ شبى که نفحات معنوى به صورت استثنایى پدید آمده و باید آن را غنیمت شمرد و به توان قدر سود جست. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛ خدا را در امتداد ایام، نسیم‌‏هاى خاص معنوى است به هوش باشید و خود را در معرض آن‌ها قرار دهید».

وظایف ما در این ایام باید در ابعاد فردى و اجتماعى صورت پذیرد و عمدتاً باید در سه محور مهم انجام وظیفه کنیم: «خودسازى»، «رذیلت‌زدایى« و «اصلاحات اجتماعى».

 خودسازى

در خودسازى اولین گام موفق شدن به مقام «شرح صدر» است.

جان آدمى چون جهان طبیعت است. مواد این جهان تا شکافته و منشرح نشود، برکت آن، ظاهر نمى‏‌شود، هسته خرما تا به هم بسته است، شاخه و برگ و ساقه و میوه‌‏اى ندارد، اما همین که شکفته شد، به درخت پرگل و با شاخ و برگ و میوه بسیار تبدیل مى‏‌شود.

روح آدمى نیز تا گرفته و در هم است نه مى‌‏تواند خیرى بگیرد و نه مطلع خیرى شود. نه توان دارد حقیقتى را بیان کند و نه حقیقتى را دریابد. ولى از زمانى که به شرح صدر توفیق یابد، مى‏‌تواند هم خوب بیندیشد و بفهمد، هم خوب بیان کند و هم خوب عمل کند و هم دیگران را به خوبى هدایت نماید. روح ملکوتى انسان همچون پرنده بوستان، تا بال و پر نگشاید توان پرواز نمى‏‌یابد. پس قدم نخست در اقدام به خودسازى، نیل به شرح صدر و موفقیت در انبساط و جنبش درونى و روحى است. بدین جهت خداوند در مقام امتنان و شمارش نعمت‌های خویش در خصوص رسول خدا (ص)، نخست نعمت مهم «شرح صدر» را یادآور مى‌‏شود و  بیان مى‏‌دارد که: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»؟

صعود به این قله عظیم الهى، شرایطى مى‏‌طلبد که ما تنها به برخى از آن‌ها اشاره مى‌‏کنیم: مشارطه و پیمان با خویشتن بر بندگى خالصانه خدا و رهایى از بندگى شیطان؛ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ

آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که براى شما دشمن آشکار است»؟

برنامه‏‌ریزى به تناسب استعداد، وقت و توانایى فکرى و جسمى؛ چرا که ایام مبارک و شب‌های قدر براى تقدیر و تنظیم برنامه‌ریزى نوین است.

دعا و نیایش؛ انس و الفت با دعا و به دست آوردن روح نیایش و زمزمه و راز و نیاز با خدا از راه خواندن دعاهاى مأثور همانند ابوحمزه ثمالى و مانند آن.

دعا اعلان نیاز است و التماس از رب بى‏‌نیاز و متوجه ساختن مدعو به سوى نیایشگر. اعلان نیاز، خود، نهایت تواضع و ذلت و بندگى نسبت به خداوند است و این عمل، رضایت خدا را جلب مى‏‌کند و سبب نزول خیرات و برکات و سرانجام موجب نیل به مقام رضوان الهى مى‏‌شود. این حقیقت را از زبان وحى بشنویم که فرمود: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم‏؛ بگو اگر دعا و راز و نیاز شما نباشد، پروردگار من به شما اعتنایى نمى‏‌کند».

به‌ویژه در شب‌های قدر، باید بیشتر از هر زمان دست به دعا برداشت و در خلوت دل، با خدا آشتى نمود و این سیره ثابت عالمان بزرگ شیعه بوده است. آن‌ها که از مکتب اهل‌بیت(ع) الهام گرفته‌‏اند و شب‌های قدر را بهترین بستر براى دعا و عبادت مى‏‌دانستند.

 استجابت دعا دو شرط عمده دارد که با تحقق آن‌ها دعا در پیش خدا مقبول مى‌‏افتد: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ؛ و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند. (بگو) من نزدیکم و دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى‏‌کنم».

در این آیه دو شرط اصلى اجابت دعا آمده است: دعاکننده: به صورت حقیقی دعا کند و به صورت جدى از خدا بخواهد و نه صورتى از دعا باشد و لقلقه زبان: (دعوة الداع) همچنین تنها خدا را بخواند و از او درخواست کند نه از غیر او. یعنى از علایق غیر خدا قطع کند و خیال نکند که مستقلاً از وسایط، کارى ساخته است و اگر به اسباب خارجى اعتماد کند، از خدا نخواسته است. (اذا دعان= دعانى)

اگر این دو شرط که از «دعا» و «نى» استفاده مى‌‏شود تحقق یافت، دعا به هدف رسیده و مردود نخواهد شد، مانند دعاى بیمارى که دستش از پزشک و دارو کوتاه شده و قلبش از علل مادى و طبیعى مأیوس گشته و مضطر شود، اما باید توجه به وسایط نداشته باشد وگرنه مضطرر نخواهد بود و دعا از او محقق نخواهد شد.

اسوه‏‌هاى فقهى و عرفانى شیعه و مسلمانان اهل سلوک و عرفان، در همه حال دست به دعا برمى‏‌داشتند، به ویژه در ایام قدر به دعا و نیایش سفارش مؤکد داشتند. سالک صادق، امام العرفا آیت‌الله‏ میرزا جواد مَلِکى تبریزى مى‏‌گوید: اوقاتى که در آن ساعت دعا مقبول مى‌‏افتد سه شب قدر از ماه رمضان است و افضل آن‌ها، شب «جهنى» (شب بیست و سوم) آن ماه است.

قرائت قرآن گرچه همواره و در همه حال عملى ممدوح و محبوب و تجدید عهد با پیمان‌نامه الهى است، اما ماه رمضان به ویژه روزها و شب‌های قدر بسیار توصیه شده است، چرا که بهار قرآن است.

تلاوت آیات وحیانى، هنگامى ارزش مضاعف مى‌‏یابد که خواننده به مفاهیم آن توجه کند، در معانى کلمات دقیق شود، در پیام آیات تدبر نماید و همزمان با قرائت، معانى آن را در ذهن به تصویر کشد و تجسم بخشد و روح خود را به آن عرضه کند. خود را مخاطب مستقیم خداى رحمان بداند و در برابر آن تسلیم شود و به قصد تعبد و محض بندگى آن را بخواند و در دریافت روح معانى قرآن کوتاهى نکند.

رذیلت‌زدایی

در شب‌های قدر به دو چیز باید توجه بیشتر نمود: اول سعادتمندى و قرار گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسان‌های خوش‌فرجام و دوم دورى از شقاوت و بدبختى و ترک صفات زشت و ناپسند. از این‌رو است که پیوسته در دعاهاى مخصوص شب‌های احیاء مى‏‌خوانیم: «وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ؛ خدایا امشب نام مرا در میان سعادتمندان و روحم را با شهداى راه حق قرا ده».

با شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت به روى انسان گشوده مى‏‌شود و با بستن درب‌‏هاى عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را مى‌‏توان به روى خود بست. در این مسیر، بهترین راه، رجوع به ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم است و باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد نادرست گذشته اظهار ندامت نمود و تصمیم بر ترک بدى‏‌ها در آینده گرفت، به خصوص بدی‌هایی که به ما روحانیان و مبلغان بیشتر روى مى‌‏آورد؛ همانند عجب و غرور که بیمارى روانى بسیار خطرناکى بوده و عمدتاً گریبان‌گیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان دینى می‌شود.

«عُجب» خطرناک‏تر از تکبر و خودپسندى است. عجب، احساس خودکفایى در معنویات و احساس غنا و بى‌‏نیازى در عرصه خودسازى است. با این توضیح که عُجب یعنى این که انسان کار نیک خود را بزرگ بشمارد و چون کار نیکى انجام داده، خودش را آدم نیکى بداند و از آن‌جا که در انجام وظیفه کوتاهى نکرده در دل خود مباهات کند و خود را سرافراز و از دیگران که کوتاهى کرده‌‏اند بهتر بداند و قلباً آن‌ها را تحقیر نماید.

این بیمارى روحى آثار و پیامدهاى ناگوارى در پى دارد و اگر انسان متوجه نفوذ چنین بیمارى در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.

مرحوم شیخ عباس قمى مى‏‌نویسد: از احادیث چنین بر مى‏آید که عجب از گناهان ظاهرى سخت‌‏تر است، براى اینکه عجب گناه دل است. گناهان ظاهرى با توبه از بین مى‏‌رود و عبادات کفاره آن‌ها مى‏‌شوند، اما عُجب که صفتى است نفسانى، هم زایل کردنش مشکل است و هم عبادات را فاسد مى‏‌کند و مضرات بسیار دارد از جمله آنکه: آدمى را متکبر مى‌‏سازد و گناهانش را از یادش مى‌‏برد و در اثر غرور، خود را از مکر و عذاب خدا ایمن می‌داند و مى‌‏پندارد که او در پیشگاه خدا مقام و منزلتى دارد.

افزون بر آن، شخص مبتلا به عجب از بس که به رأى و عقل خود، معتقد است از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم مى‏‌ماند و چه‏ بسا به رأى نادرست خود، اصرار مى‏‌ورزد.

با نظر به این خطرات و آسیب‌های روحى عُجب است که امیرمؤمنان على‌بن‌ابى‌‏طالب(ع) مى‏‌فرماید: «سَیِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک‏؛ کار نادرستى که تو را ناگواراست و همراه با تنفر انجام مى‏‌دهى، بهتر از کار خوبى است که تو را به عجب و غرور وامى‌‏دارد».

اصلاحات اجتماعی

 اصلاح دادن میان مردم، از توصیه‏‌هاى جدى و مؤکد قرآن کریم است که وساطت را در مسیر عمل شایسته مى‏‌داند و مستقیماً به آن امر مى‏‌کند در حدى که نجوا و تبادل سخنان سرى و صحبت‌های درگوشى را تنها در موارد خاصى همچون صدقه و اصلاح بین ذات جایز مى‌‏داند. اهمیت در این عمل همین قدر کافى است که دروغ‌گویى در این مقوله جایز است. اصلاح میان چند نفر که با هم فاصله گرفته‌‏اند، پاداش بى‌‏حساب دارد و در زبان پیامبر(ص) از انجام نماز و روزه مستحبى ارزشمندتر است؛ به‌ویژه اگر این عمل شایسته و انسانى در ایام رمضان مخصوصاً در ایام قدر صورت پذیرد، ارزش، اجر و پاداش مضاعفى مى‏‌یابد. آخرین وصیت امیرمؤمنان بر شیعیان در شب‌های قدر، شاهد عادل و دلیل زنده بر آن است. اصولاً پنج خصلت پسندیده را باید در ایام قدر زنده کرد. آن‌ها سرآمد صفات ممدوح آدمى‏‌اند و داشتن این صفات، مستلزم داشتن تمام صفات نیک و ملازم با حقیقت ایمان است. داشتن آن‌ها، نفس را براى کسب تقوا و اصلاح ذات‌البین و اطاعت خدا و رسول آماده مى‏‌کنند.

منابع:

ensani.ir و کتب بحارالانوار و المیزان

انتهای پیام
captcha