آنچه که همه روایات مختلف وارده از ائمه اهلالبیت(ع) در آن اتفاق نظر دارند این است که شب قدر تا روز قیامت جارى و باقى است و همهساله تکرار مىشود.
با دقت در روایات یاد شده و آیات سوره قدر بر مىآید از روزى که نوع آدمى مستعد فرا گرفتن شریعت آسمانى شد و به رشد و بلوغ فکرى رسید و پیامبران در میان آنها برانگیخته شدند، لیلةالقدرى داشتند که اصول معارف و شرایع در آن شب مقدر مىشده است.
دلیل دوم بر تداوم شب قدر، به کار رفتن فعل مضارع در مقام معرفى آن است، همانند: «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در سوره دخان و «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ» در سوره قدر و فعل مضارع هم براى استمرار است. صاحب «المیزان» در این باره مىفرماید: اهل بیت اتفاق نظر دارند که شب قدر در هر سال تکرار مىشود و تداوم آن، تا روز قیامت استمرار خواهد یافت.
عظمت شب قدر به قدر ضرورت و ظرفیت بیان شده و حال سخن از تکلیف و برنامههاى عملى در شب قدر است؛ شبى که نفحات معنوى به صورت استثنایى پدید آمده و باید آن را غنیمت شمرد و به توان قدر سود جست. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛ خدا را در امتداد ایام، نسیمهاى خاص معنوى است به هوش باشید و خود را در معرض آنها قرار دهید».
وظایف ما در این ایام باید در ابعاد فردى و اجتماعى صورت پذیرد و عمدتاً باید در سه محور مهم انجام وظیفه کنیم: «خودسازى»، «رذیلتزدایى« و «اصلاحات اجتماعى».
در خودسازى اولین گام موفق شدن به مقام «شرح صدر» است.
جان آدمى چون جهان طبیعت است. مواد این جهان تا شکافته و منشرح نشود، برکت آن، ظاهر نمىشود، هسته خرما تا به هم بسته است، شاخه و برگ و ساقه و میوهاى ندارد، اما همین که شکفته شد، به درخت پرگل و با شاخ و برگ و میوه بسیار تبدیل مىشود.
روح آدمى نیز تا گرفته و در هم است نه مىتواند خیرى بگیرد و نه مطلع خیرى شود. نه توان دارد حقیقتى را بیان کند و نه حقیقتى را دریابد. ولى از زمانى که به شرح صدر توفیق یابد، مىتواند هم خوب بیندیشد و بفهمد، هم خوب بیان کند و هم خوب عمل کند و هم دیگران را به خوبى هدایت نماید. روح ملکوتى انسان همچون پرنده بوستان، تا بال و پر نگشاید توان پرواز نمىیابد. پس قدم نخست در اقدام به خودسازى، نیل به شرح صدر و موفقیت در انبساط و جنبش درونى و روحى است. بدین جهت خداوند در مقام امتنان و شمارش نعمتهای خویش در خصوص رسول خدا (ص)، نخست نعمت مهم «شرح صدر» را یادآور مىشود و بیان مىدارد که: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»؟
صعود به این قله عظیم الهى، شرایطى مىطلبد که ما تنها به برخى از آنها اشاره مىکنیم: مشارطه و پیمان با خویشتن بر بندگى خالصانه خدا و رهایى از بندگى شیطان؛ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که براى شما دشمن آشکار است»؟
برنامهریزى به تناسب استعداد، وقت و توانایى فکرى و جسمى؛ چرا که ایام مبارک و شبهای قدر براى تقدیر و تنظیم برنامهریزى نوین است.
دعا و نیایش؛ انس و الفت با دعا و به دست آوردن روح نیایش و زمزمه و راز و نیاز با خدا از راه خواندن دعاهاى مأثور همانند ابوحمزه ثمالى و مانند آن.
دعا اعلان نیاز است و التماس از رب بىنیاز و متوجه ساختن مدعو به سوى نیایشگر. اعلان نیاز، خود، نهایت تواضع و ذلت و بندگى نسبت به خداوند است و این عمل، رضایت خدا را جلب مىکند و سبب نزول خیرات و برکات و سرانجام موجب نیل به مقام رضوان الهى مىشود. این حقیقت را از زبان وحى بشنویم که فرمود: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم؛ بگو اگر دعا و راز و نیاز شما نباشد، پروردگار من به شما اعتنایى نمىکند».
بهویژه در شبهای قدر، باید بیشتر از هر زمان دست به دعا برداشت و در خلوت دل، با خدا آشتى نمود و این سیره ثابت عالمان بزرگ شیعه بوده است. آنها که از مکتب اهلبیت(ع) الهام گرفتهاند و شبهای قدر را بهترین بستر براى دعا و عبادت مىدانستند.
استجابت دعا دو شرط عمده دارد که با تحقق آنها دعا در پیش خدا مقبول مىافتد: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ؛ و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند. (بگو) من نزدیکم و دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مىکنم».
در این آیه دو شرط اصلى اجابت دعا آمده است: دعاکننده: به صورت حقیقی دعا کند و به صورت جدى از خدا بخواهد و نه صورتى از دعا باشد و لقلقه زبان: (دعوة الداع) همچنین تنها خدا را بخواند و از او درخواست کند نه از غیر او. یعنى از علایق غیر خدا قطع کند و خیال نکند که مستقلاً از وسایط، کارى ساخته است و اگر به اسباب خارجى اعتماد کند، از خدا نخواسته است. (اذا دعان= دعانى)
اگر این دو شرط که از «دعا» و «نى» استفاده مىشود تحقق یافت، دعا به هدف رسیده و مردود نخواهد شد، مانند دعاى بیمارى که دستش از پزشک و دارو کوتاه شده و قلبش از علل مادى و طبیعى مأیوس گشته و مضطر شود، اما باید توجه به وسایط نداشته باشد وگرنه مضطرر نخواهد بود و دعا از او محقق نخواهد شد.
اسوههاى فقهى و عرفانى شیعه و مسلمانان اهل سلوک و عرفان، در همه حال دست به دعا برمىداشتند، به ویژه در ایام قدر به دعا و نیایش سفارش مؤکد داشتند. سالک صادق، امام العرفا آیتالله میرزا جواد مَلِکى تبریزى مىگوید: اوقاتى که در آن ساعت دعا مقبول مىافتد سه شب قدر از ماه رمضان است و افضل آنها، شب «جهنى» (شب بیست و سوم) آن ماه است.
قرائت قرآن گرچه همواره و در همه حال عملى ممدوح و محبوب و تجدید عهد با پیماننامه الهى است، اما ماه رمضان به ویژه روزها و شبهای قدر بسیار توصیه شده است، چرا که بهار قرآن است.
تلاوت آیات وحیانى، هنگامى ارزش مضاعف مىیابد که خواننده به مفاهیم آن توجه کند، در معانى کلمات دقیق شود، در پیام آیات تدبر نماید و همزمان با قرائت، معانى آن را در ذهن به تصویر کشد و تجسم بخشد و روح خود را به آن عرضه کند. خود را مخاطب مستقیم خداى رحمان بداند و در برابر آن تسلیم شود و به قصد تعبد و محض بندگى آن را بخواند و در دریافت روح معانى قرآن کوتاهى نکند.
در شبهای قدر به دو چیز باید توجه بیشتر نمود: اول سعادتمندى و قرار گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسانهای خوشفرجام و دوم دورى از شقاوت و بدبختى و ترک صفات زشت و ناپسند. از اینرو است که پیوسته در دعاهاى مخصوص شبهای احیاء مىخوانیم: «وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ؛ خدایا امشب نام مرا در میان سعادتمندان و روحم را با شهداى راه حق قرا ده».
با شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت به روى انسان گشوده مىشود و با بستن دربهاى عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را مىتوان به روى خود بست. در این مسیر، بهترین راه، رجوع به ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم است و باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد نادرست گذشته اظهار ندامت نمود و تصمیم بر ترک بدىها در آینده گرفت، به خصوص بدیهایی که به ما روحانیان و مبلغان بیشتر روى مىآورد؛ همانند عجب و غرور که بیمارى روانى بسیار خطرناکى بوده و عمدتاً گریبانگیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان دینى میشود.
«عُجب» خطرناکتر از تکبر و خودپسندى است. عجب، احساس خودکفایى در معنویات و احساس غنا و بىنیازى در عرصه خودسازى است. با این توضیح که عُجب یعنى این که انسان کار نیک خود را بزرگ بشمارد و چون کار نیکى انجام داده، خودش را آدم نیکى بداند و از آنجا که در انجام وظیفه کوتاهى نکرده در دل خود مباهات کند و خود را سرافراز و از دیگران که کوتاهى کردهاند بهتر بداند و قلباً آنها را تحقیر نماید.
این بیمارى روحى آثار و پیامدهاى ناگوارى در پى دارد و اگر انسان متوجه نفوذ چنین بیمارى در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.
مرحوم شیخ عباس قمى مىنویسد: از احادیث چنین بر مىآید که عجب از گناهان ظاهرى سختتر است، براى اینکه عجب گناه دل است. گناهان ظاهرى با توبه از بین مىرود و عبادات کفاره آنها مىشوند، اما عُجب که صفتى است نفسانى، هم زایل کردنش مشکل است و هم عبادات را فاسد مىکند و مضرات بسیار دارد از جمله آنکه: آدمى را متکبر مىسازد و گناهانش را از یادش مىبرد و در اثر غرور، خود را از مکر و عذاب خدا ایمن میداند و مىپندارد که او در پیشگاه خدا مقام و منزلتى دارد.
افزون بر آن، شخص مبتلا به عجب از بس که به رأى و عقل خود، معتقد است از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم مىماند و چه بسا به رأى نادرست خود، اصرار مىورزد.
با نظر به این خطرات و آسیبهای روحى عُجب است که امیرمؤمنان علىبنابىطالب(ع) مىفرماید: «سَیِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک؛ کار نادرستى که تو را ناگواراست و همراه با تنفر انجام مىدهى، بهتر از کار خوبى است که تو را به عجب و غرور وامىدارد».
اصلاح دادن میان مردم، از توصیههاى جدى و مؤکد قرآن کریم است که وساطت را در مسیر عمل شایسته مىداند و مستقیماً به آن امر مىکند در حدى که نجوا و تبادل سخنان سرى و صحبتهای درگوشى را تنها در موارد خاصى همچون صدقه و اصلاح بین ذات جایز مىداند. اهمیت در این عمل همین قدر کافى است که دروغگویى در این مقوله جایز است. اصلاح میان چند نفر که با هم فاصله گرفتهاند، پاداش بىحساب دارد و در زبان پیامبر(ص) از انجام نماز و روزه مستحبى ارزشمندتر است؛ بهویژه اگر این عمل شایسته و انسانى در ایام رمضان مخصوصاً در ایام قدر صورت پذیرد، ارزش، اجر و پاداش مضاعفى مىیابد. آخرین وصیت امیرمؤمنان بر شیعیان در شبهای قدر، شاهد عادل و دلیل زنده بر آن است. اصولاً پنج خصلت پسندیده را باید در ایام قدر زنده کرد. آنها سرآمد صفات ممدوح آدمىاند و داشتن این صفات، مستلزم داشتن تمام صفات نیک و ملازم با حقیقت ایمان است. داشتن آنها، نفس را براى کسب تقوا و اصلاح ذاتالبین و اطاعت خدا و رسول آماده مىکنند.
منابع:
ensani.ir و کتب بحارالانوار و المیزان
انتهای پیام