امام خمینی(ره) و اخلاق سیاست‌ورزی
کد خبر: 3974950
تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۰

امام خمینی(ره) و اخلاق سیاست‌ورزی

از منظر امام‌خمینی(ره)، در اسلام اخلاق و سیاست به‌طور همزمان مورد توجه‌اند. از سویی برای عمل به قوانینی چون عدالت و رفع و دفع ظلم و جور، وجود مجری و تشکیل حکومت ضروری است و از سویی، دستگاه‌های حکومتی و مسئولین موظف به مراعات اخلاق اسلامی هستند.

امام خمینی(ره) و اخلاق سیاست‌ورزیحضرت امام(ره) از سیاست، تعریفی همه فهم و بسیار روان و ساده و نه کلاسیک و آموزشی ارائه کرده است. ایشان این تعریف را در ضمن نقل خاطره‌ای به صورت زیر بیان کرده‌اند: آن مردک (یکی از مقامات دولتی ایران) وقتی که آمد در زندان پیش من گفت : سیاست، عبارت از بد ذاتی، دروغ‌گویی و... خلاصه پدرسوختگی است و این را بگذارید برای ما! راست هم می گفت، اگر سیاست عبارت از اینهاست، مخصوص آنها است. اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست می باشند، ائمه هدی(ع) که ساسه‌العباد هستند، غیر این معنایی است که او می‌گفت.


بیشتر بخوانید:


بیان فوق آشکارا بر وجود دو نوع سیاست در این دیدگاه دلالت دارد: سیاست معمول در دنیای حاضر که سیاست‌گذاران غیر مذهبی آن را طراحی و اجرا می‌کنند و سیاستی برخاسته از متن دین که با عینیت‌های موجود در حوزه سیاست کنونی دنیا تفاوت ماهوی و صوری دارد. سیاست نوع اول را با استفاده از مبانی فکری حضرت امام(ره) می‌توان سیاست ضاله و سیاست دوم را سیاست عادله نامید. در جای دیگری نیز ایشان به سیاست عادله در بیان خود اشاره کرده و آن را پذیرفته‌اند: اسلام برای اقامه حکومتی عدل‌گستر آمده است.

چنان که از این کلام به دست می‌آید، هدف دین برپایی حکومتی است که هدفش تدوین و اعمال سیاستی در جهت اجرای عدالت است. به عبارت دیگر، هدف دین از این منظر ایجاد سیاست عادله است. بدین ترتیب، سیاست ضاله در نگاه حضرت امام (ره) شیوه اداره بشری جامعه است که از مکتب اسلام بر نخاسته باشد. در این سیاست که مورد قبول دین اسلام نیست، توجیه وسیله با هدف امری طبیعی است و چون اهداف مطرح شده در این‌جا مبتنی بر مذهب نیستند، ابزارهای دستیابی به آنها نیز اصولا با ابزارهای مکتبی دستیابی به هدف، تفاوت ذاتی خواهند داشت.

به همین دلیل است که حضرت امام(ره) این نوع سیاست را غیر از سیاستی دانسته‌اند که در اسلام موجود است و مسلمانان به آن معتقدند و به دست «ساسه العباد» اعمال شده است.

نکته مهمی که از بیان بالا استنباط می‌شود آن است که برای دین و سیاست در این دیدگاه دو مبنای جداگانه تصویر نشده است، بلکه دین پایه قرار گرفته و سیاست در جوهر آن قرار داده شده و این دیدگاه، متفاوت از نظریه‌ای است که به سیاست، مبنای دنیوی می‌دهد و برای سیاست پایه‌ای الهی قائل می‌شود و حکومت دین بر سیاست حداقل از حیث نظری را نتیجه می‌گیرد و یا آن دو را جدای از یکدیگر تصور می‌کند.

 با این توصیف، سیاست مورد نظر حضرت امام آن نحو اداره انسان و جامعه انسانی است که با احکام اسلامی منافاتی نداشته باشد. عدم مغایرت این نوع مدیریت انسان و جامعه انسانی با قوانین اسلام حاکی از وجود عین آنها در آن مکتب یا حداقل تایید آنها توسط دین اسلام است. حال با توجه به این تعریف از دین و سیاست باید دید در دنیای مفهوم، رابطه این دو چگونه تصویر شده است.

ارتباط متقابل اخلاق و سیاست

از نظر امام خمینی(ره)، در اسلام اخلاق و سیاست به طور همزمان مورد توجه‌اند. از سویی برای عمل به قوانینی چون عدالت و رفع و دفع ظلم و جور، وجود مجری و تشکیل حکومت ضروری است و از سویی، دستگاه‌های حکومتی و مسئولین موظف به مراعات اخلاق اسلامی هستند. این نکته با بحث تقدم اخلاق بر سیاست تا اندازه‌ای متفاوت می‌شود و علت تفاوت این مساله در مورد امام، دیدگاه و موضع خاص وی نسبت به سیاست است. به دلایل دیگر این امر در ادامه اشاره خواهد شد.

اندیشه‌های اخلاقی امام خمینی(ره) غالباً قبل از آغاز فعالیت‌های سیاسی امام(ره) و مقابله با رژیم نگاشته شده است و آثار سیاسی امام(ره)، همچون بحث ولایت‌فقیه به بعد از آن اختصاص دارد. از این‌رو، ارتباطی که امام میان دو مقوله اخلاق و سیاست برقرار نموده به دوره دوم تعلق دارد.  چنان که امام در صفحات آغازین کتاب ولایت فقیه نیز، این اندیشه را در تضاد با جدایی اخلاقیات از سیاست دانسته است. از این‌رو، نمی‌توان اندیشه سیاسی امام را جدای از مباحث اخلاقی وی بررسی نمود.

عدالت و اخلاق

هدف اساسی از برقراری حکومت، تحقق عدالت در جامعه است که در تشکیل حکومت و تعیین غایات آن و نیز در ویژگی‌های حاکم بر آن نقش تعیین‌کننده دارد. حکومت عادلانه نیز زمینه‌ساز حکومتی اخلاقی است. قبل از هرچیز لازم است که ببینیم امام از مفهوم عدالت چه برداشتی دارند، به این معنا که به لحاظ مفهومی عدالت را چگونه معنا می‌کنند. امام، ارزش‌ها را به طور کلی، در یک تقسیم‌بندی، در دو گروه قرار می‌دهند: ارزش‌های مادی و ارزش‌های معنوی.

ارزش‌های مادی به مقتضای زمان و شرایط اجتماعی دچار تغییر می‌شوند، اما ارزش‌های معنوی مشمول زمان و مکان نمی‌شوند و در شرایط تاریخی و اجتماعی مختلف زندگی بشر همواره غیرقابل تغییرند. امام عدالت را از جمله ارزش‌های معنوی دانسته و می‌فرمایند: «عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانه و بسط عدالت اجتماعی در بین ملت‌ها و امثال اینها که در صدر اسلام یا قبل از اسلام، از آن وقتی که انبیاء مبعوث شدند، وجود داشته و قابل تغییر نیست، عدالت معنایی نیست که تغییر بکند، یک وقت صحیح و زمانی غیرصحیح باشد. این ارزش‌ها، ارزش‌های همیشگی هستند که قبل از صنعتی شدن کشورها، ضمن و بعدا، در آن نیز وجود داشته و دارد. عدالت، ارتباطی با این امور ندارد».

در واقع، امام اجرای عدالت را در یک محیط اجتماعی و جامعه به عنوان یک اصل می‌دانند که جزء قوانین زندگی اجتماعی محسوب می‌شود و تازمانی که اجتماعی بشری موجود باشد، همواره این اصل در آن، مورد توجه است.

امام(ره) می‌فرماید: «اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و جلوگیری از استعمار، استثمار و استعباد و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستم‌گری و چپاول باید جلوگیری شود. امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده است.

 امام، عدالت را از جمله هدف‌های مهم انبیاء ذکر می‌کنند، آن‌ هم از طریق ساختن حکومت و می‌فرمایند: «مهم‌ترین وظیفه انبیا(ع) برقرار ساختن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است. هدف بعثت‌ها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان‌پذیر است، خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود؛ مانند رسول اکرم (ص) و خواه پیروانش پس از وی توفیق تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانه اجتماعی را پیدا کنند».

آزادی و اخلاق

در زمینه آزادی و نقش آن در ارتباط با اخلاق، مطالب زیادی در آثار امام خمینی وجود دارد. از منظر ایشان، اساساً با تحقق آزادی و به ویژه آزادی‌های سیاسی در جامعه و فقدان نظام سیاسی استبدادی، اخلاق معنا و مفهوم می‌یابد. در گستره و سپهر آزادی است که می‌توان دریافت که جامعه از اخلاق بهره‌ای برده و یا عناصر اخلاقی از آن جامعه رخت بربسته و مفاسد و رذائل سر برآورده است.

به یک معنا، آزادی به گونه‌ای آشکار کننده و کاشف زوایای مفاسد پنهانی و ضد اخلاقی است که در درون جامعه وجود داشته است و به دلیل غیبت آزادی و گستردگی دامنه استبداد، خودش را نشان نمی‌داده و حتی گمان می‌شده است که جامعه کاملاً اخلاقی است و مردم از فضائل اخلاقی برخوردار و بهره‌مندند، غافل از این‌که نظام استبدادی و ذهنیت استبدادزده موجود در جامعه که باز هم بازتولید شده ساختار استبدادی است اجازه بروز و ظهور شخصیت واقعی جامعه را نمی‌داده است و هر چه بوده، تملق، دورویی، ریا، چاپلوسی، دروغ، تهمت و کج‌روی، و در یک کلام، سیطره رذائل و مفاسد اخلاقی بوده است و نه اخلاق و فضائل و ارزش‌های اخلاقی.

در چنین وضعیتی و در صورت تحقق آزادی، کاری که آزادی انجام می‌دهد، صرفاً آشکار ساختن این‌گونه مفاسد و رذائل اخلاقی است و حداقل اینکه، جامعه و حاکمان را متوجه ساخته و احتمالاً به چاره‌جویی وادار می‌سازد. آزادی در این صورت به مثابه روش و نورافکنی است که با ابزاری شدن خود و روشنایی بخشیدن به تاریک‌ترین لایه‌های اجتماع، می‌تواند همه ابعاد و زوایای جامعه را به ما نشان  و واقعیات موجود را بازتاب دهد.

منابع: کتب صحیفه نور و شئون و اختیارات ولی فقیه و ensani.ir

انتهای پیام
captcha