امام محمد باقر(ع) در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، بهعنوان مبتکر و تدوینکننده علم اصول، با تبیین شیوههای صحیح اجتهاد، به نهادینه ساختن فرهنگ اجتهاد بین دانشمندان علوم اسلامی مبادرت کرد. آنگونه که از تاریخچه تأسیس علم اصول برمیآید، تأسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام محمد باقر(ع) صورت گرفته است.
گرچه امیرالمؤمنین(ع) برخی از قواعد اجتهاد را بیان کرده بودند، اما دوران امامت امام باقر(ع) نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمههای جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه به کسب دانش و معرفت بپردازند. پیش از دوران امامت امام باقر(ع) اوضاع خفقانبار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم(ع) اجازه نمی داد که با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه اسلامی بپردازند.
تزلزل در حکومت اموی در دوران امام محمد باقر(ع) و ناتوانی حاکمان در پیاده کردن سیاستهای تجربه شده بنی امیه مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، موجب ایجاد بستر مناسب فرهنگی در این عصر شد و اتخاذ سیاستهای دوگانه و کشمکشهای تمام نشدنی بر سر قدرت توسط حاکمان از یک سو، و ژرفنگری امام باقر(ع) از سوی دیگر، زمینه رشد و تعالی و بارورسازی ارزشها را در بین مسلمانان پایهریزی کرد و تلاشهای بی پایان امام در این راستا، تشنگان زلال معرفت و اندیشه را بر آن داشت که با امام باقر(ع) همراه شوند و هر چه بیشتر در معرض تعالیم انسانساز آن امام همام قرار گیرند.
این روند رشد، آنگونه در دانشمندان مختلف علوم دینی در زمینههای تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اصول و... نهادینه شد که امروز کمتر کتابی از متون دینی اسلامی، خالی از کلمات تابناک آن حضرت است و از جمله تلاشهای گسترده امام در این عرصه تبیین شیوههای صحیح استنباط حکم شرعی از منابع دینی بود که بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا بخشید.
امام باقر(ع) شخصاً بر این امر مبادرت ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در پیشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت، بهگونهای که امروز شیعه میتواند با سربلندی اذعان دارد که میراثدار دانش پیامبر اکرم(ص) و جانشینان او در بهرهگیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی است.
مرحوم صدر در این باره مینویسد: به واقع، اولین کسی که دروازه علم اصول و اجتهاد در احکام را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر(ع) و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق(ع) است و این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود و آنان نیز با جمعآوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند.
علامه سید محسن امین مینویسد: «مسلما بیشترین قواعد اصولی که از امامان معصوم(ع) روایت شده، از امام باقر(ع) تا امام حسن عسکری(ع) است. سیوطی در کتاب خود، «اوائل» بر این باور است که نخستین کسی که علم اصول را تصنیف کرد، امام شافعی بوده است و در پاسخ او می گوییم: نخستین کسی که پیش از شافعی علم اصول را گشود و مسائل آن را بیان کرد، امام محمد بن علی الباقر(ع) و فرزند بزرگوار ایشان جعفر صادق(ع) است که برای اصحاب خویش مسائل مهم آن را تبیین نمودند.
اولین کسی که در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمینه علوم قرآنی را بازگو کرده، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) است و ایشان بود که بیان کرد در قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص وجود دارد، بهگونهای که این قاعدهها بیشتر مباحث اصولی فقه را در بر دارد. اما امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پس از امیرالمؤمنین(ع) نخستین کسانی هستند که پیش از امام شافعی، مبانی گسترده علم اصول را تبیین و مسائل آن را برای شاگردان و یاران خود بیان کردند».
امام باقر(ع) بهعنوان مبتکر و تدوینکننده علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، بر خود لازم میدانست با تبیین شیوههای صحیح اجتهاد، به نهادینه ساختن فرهنگ اجتهاد بین دانشمندان علوم اسلامی مبادرت ورزد، از اینرو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستای اجتهاد با بهرهگیری از شیوههای صحیح اقدام کرد که در کتابهای اصولی، نمونههای فراوانی از آن به چشم میخورد.
زراره میگوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمیدانید، بلکه مسح مقداری از آن را کافی میدانید، آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان میفرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است که پیامبر(ص) نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است به درستی که خداوند می فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ؛ پس صورتهایتان را بشویید».از این جمله، فهمیده می شود که شستن صورت واجب است، پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت کرد و فرمود: «وَاَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ»؛ و دستانتان را تا آرنج بشویید».
بنابراین، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل و معطوف بیان کرد، پس دانستیم که شستن تمام دست تا آرنج لازم است. خداوند این دو کلام موردنظر و جمله بعد را جدا میکند و جمله بعد از ماقبل خود جدا و با فعل جدیدی آغاز میشود که «وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِکُم»؛ و سرهایتان را مسح کنید».
بنابران درمییابیم هنگامیکه فرمود: بِرُؤُوسِکُم، مقداری از مسح سر کافی است و این مطلب از مکان باء فهمیده میشود که مراد مسح برخی از سر است، چرا که نفرموده وَاْمسَحُوا رُؤُسَکم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم وَاَیْدیکُم بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه گرفتهاند، پس خداوند، رجلین را به رأس وصل و عطف کرده است، همانگونه که یدین را به وجه وصلو عطف کرده است و هنگامیکه فرمود: «واَرْجُلَکُم الی الْکَعْبَیْنِ»؛ از اینکه رجلین را به رأس وصل کرده، متوجه میشویم که مسح بر برخی از قسمتهای پا نیز کافی است و این همان چیزی است که رسول خدا(ص) آن را برای مردم تفسیر کرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.
به خوبی آشکار است که امام با تأسی به دو نکته ادبی در تفسیر آیه شریفه (اول: عدم انشاء امر جدید برای شستن دستها و عطف ایدیکم به وجوهکم با یک صیغه امر فاغْسِلوا و دوم: تبعیضیه گرفتن باء جارّه در برؤسکم و عطف ارجلکم به آن) سعی در بازگو کردن چگونگی برداشت این حکم از آیه دارند، البته امام میتوانستند بدون این کار، حکم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشکار است که ایشان در آموزش شیوههای اجتهاد به فرد پرسشکننده تلاش کردهاند.
در روایتی دیگر، زراره و محمد بن مسلم میگویند: از امام باقر(ع) پرسیدیم: نظر شما در مورد نماز مسافر چیست؟ امام فرمود: خداوند بلندمرتبه میفرماید: «وَاِذا ضَرَبْتُمْ فِی الاَْرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ»؛ هنگامیکه سفر میکنید، گناهی بر شما نیست که نماز خود را کوتاه کنید»، پس تقصیر در سفر واجب شده است، همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر». به امام عرض کردیم: خداوند فقط فرموده بر شما «جناحی» نیست و نفرموده «افعلوا» که ظهور در وجوب داشته باشد، پس چگونه از این آیه فهمیده میشود که واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا خداوند بلند مرتبه در مورد صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما؛ کسانی که حج خانه خدا و یا عمره انجام میدهند، مانعی نیست که بر آن دو طواف کنند».
آیا نمیبینید طواف آن دو واجب شده است؟ چون خداوند در کتاب خود آورده و پیامبر او(ص) عمل کرده است. تقصیر در سفر نیز همین گونه است که پیامبر(ص) بدان عمل کرده و پروردگار تعالی نیز آن را در کتابش آورده است. امام خمینی(ره) درباره دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومان(ع) مینویسد: «از جمله آن دلایل، روایاتی است که به چگونگی حکم شرعی از کتاب خدا اشاره میکند و بهعنوان نمونه، میتوان به روایت زراره اشاره کرد که چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حکم شرعی از قرآن را بیان میکند».
منابع:
اعیان الشیعة، آیه 6 سوره مائده، وسائل الشیعة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، آیه 101 سوره نساء، آیه 158 سوره بقره، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، الرسائل،
انتهای پیام