به گزارش ایکنا؛ نهمین همایش بینالمللی «فلسفه دین معاصر» امروز، 9 خردادماه با سخنرانی جمعی از پژوهشگران و اندیشوران به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان مسعود طوسیسعیدی، دانشآموخته مقطع دکتری رشته فلسفه دین را میخوانید؛
یک اتفاق خوبی که برای بنده در دوره ارشد و دکتری افتاد، تجربهکردن اساتید برجسته بود و نمیدانم در بقیه رشتهها نیز تا این حد استاد خوب داشتهایم یا خیر، اما اساتید رشته فلسفه دین در ایران در سطح بسیار خوبی هستند و این یک داشته ارزشمند برای جامعه علاقهمند به این رشته است و برای من نیز بسیار گرانقدر بود. با اینکه تنوع سلیقه متکثری داشتند، اما تجربه بودن با این اساتید و شنیدن سخنهای این اساتید بسیار ارزشمند بود. هم دورانی که در دانشگاه شریف با آقای دکتر گلشنی بودیم و هم در دوره دکتری ما در پژوهشگاه علوم انسانی، این فضا حاکم بود که دانشجو اساتید متعدد ببیند. در دوره ارشد تعداد زیادی استاد دیدیم که عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم نبودند، اما به انتخاب دکتر گلشنی تدریس میکردند.
در دوره دکتری نیز نظریه دکتر آیتاللهی این بود که اساتید با تنوع فکری استفاده شوند و این خیلی مفید بود. فکر میکنم که این جذابترین بخش برای من بود که در دوره دکتری تکثر بیشتری هم وجود داشت و به علاقهمندان نیز توصیه میکنم این فرصت را از دست ندهند و اساتید مختلف را ببیند.
اما علامه طباطبایی در «شیعه در اسلام» و «معنویت تشیع» به نکتهای اشاره میکند و آن اینکه جامعه اسلامی پس از رحلت رسول خدا(ص) از عقل آزاد بیبهره ماند و موجب شد عقاید عامیانه به نام عقاید اسلامی در جامعه بحث شود و بعد پروژه کلامی رونق گرفت و عملاً ما یک ادبیات فربه کلامی بیارزش داشتهایم و این روی فرهنگ جامعه اسلامی و باورهای مسلمین اثر گذاشت و تحلیل ایشان این است که قرآن، عقل آزاد را یکی از راههایی معرفی میکند که انسان را به خداوند میرساند، نه اینکه ابتدا ایمان آورده شود، بلکه تفکر فلسفی به معنای عقل آزاد میتواند ما را به حقایق قرآنی برساند.
اما محیطهای نخبگانی ما با چالشهایی روبهرو هستند و این برخاسته از اندیشه آزاد است و مراد من از نخبگان نیز انسانهای عجیب و غریب نیست، بلکه مراد دانشجویان خوبی هستند که در دانشگاههای خوب کشور تحصیل میکنند. اولین چالش، چالش معنای زندگی و امید به آینده است که در پژوهشهای آماری محل پرسش است و کارهای آماری روی اینها انجام میشود و گفتوگو با آدمها این مسئله را روشن میکند که برای جامعه نخبگانی، مسئله معنای زندگی یک مسئله واقعی است و نخبگان ما با این مسئله روبهرو هستند. شاید نتوانند روی آن اسم بگذارند که علتش این است که فلسفه دین نخواندهاند، اما دغدغه آنها معنای زندگی است. در ترم گذشته، درسی در دانشگاه داشتم و بحثهای دانشجویان بسیار خواندنی بود که نشان میداد یک دانشجویی که رشتهاش عمران است، چطور چالش معنای زندگی دارد.
دومین چالش، نسبت علم و دین است. یک حضور کوتاهمدت در بین دانشجویان رشته فیزیک دانشگاه شریف یا رشته زیستشناسی به وضوح نشان میدهد که این افراد چطور درگیر مسئله علم و دین شدهاند و چه مسیرهایی را طی کردهاند. نظام آموزشی به این مسائل توجهی نداشته یا حتی میخواسته این مسئله را به رسمیت نشناسند، اما این آدمها خود مسائل را پیگیری کردهاند و اتفاقات عجیبی هم برای برخی از آنها میافتد. مسئله علم و دین کاملاً مطرح است و نمیشود انسان در یک جامعه دینی زندگی کند و فیزیک و زیستشناسی بخواند، اما درگیر مسئله علم و دین نشود. گاهی اوقات مطرح میشود که میخواهیم شبهات را پاسخ دهیم و ... ، اما باید دید این نوع نگاه که دفاعی است، چقدر کارآمد است، آن هم برای کسی که عمیقاً فیزیک خوانده است.
ما علم و دین را با کتب علم و دین میخوانیم که نویسنده فیلسوف است و نه فیزیکدان. اما وقتی وارد گفتوگو با یک دانشجوی فیزیک میشوید، میفهمید که چقدر مسئله را ساده گرفته بودید و وجوه آن را ندیده بودید و چقدر معنای جدیدی در این دیالوگ میفهمید و متوجه میشوید که مسائل را خودش پیدا کرده است.
نکته دیگر، خداباوری است که خاستگاه آن نیز در علم و دین است که وجود خدا و صفات خدا محل سوال این دانشجویان قرار میگیرد. سپس مسئله تکثرگرایی است. تکثرگرایی کاملاً و به صورت خیلی سطحی قبول میشود و به چالشهای آن توجه نمیشود؛ چون نخبهای که با او سخن میگوییم، تحصیلات فلسفی ندارد؛ لذا با یک فانتزیهایی، مسائل خود را انتخاب میکند و وارد عمق نمیشود. همچنین با مسئله شر مواجه هستیم. این دستهبندی براساس جمعیتی است که هرکدام از این عناوین در بر میگیرد و بیشترین چالش را مسئله معنای زندگی دارد.
نکته پایانی در این بحث اینکه لزومی ندارد که این مسائل به صورت مسئلههای اعتقادی مطرح شود و حتماً نباید در کلاس اعتقادی این مباحث را داشته باشد. خیر، چالشهایی که برای او به وجود میآید و گرفتاریهایی که دارد، از جنس مسائل اعتقادی نیست و فکر میکنم خیلی مهمتر از دغدغههای اعتقاد باشد.
فلسفه دین برای پاسخ دادن به این پرسشها، مزیتهایی را که فلسفه تحلیلی دارد، نیز دارا است؛ یعنی روش او روش عقل آزاد است و با روش عقلی در برابر روشهای کلامی کار میکند و متناسب با ذائقه علمخواندهها است و همچنین فلسفه دین دو مزیت دیگر نیز دارد؛ یکی اینکه گستره مسائل جذابش بیشتر است و به دغدغههای انضمامی آدمها بیشتر توجه دارد و مخاطب بیشتری هم دارد و دیگر اینکه، نسبت به فلسفه اسلامی نیز مزیتی دارد و آن اینکه از وجود بما هو وجود نمیخواهد پاسخ دهد، بلکه روش او فلسفی است، اما مخاطب لازم نیست همه چیزش را کنار بگذارد و از وجود و ماهیت شروع کند تا به پاسخ برسد.
انتهای پیام